دلتنگی از آن دسته حسهاست که شما نمیتوانید نسبت بهش بیت
دلتنگی از آن دسته حسهاست که شما نمیتوانید نسبت بهش بیتفاوت باشید. هر چه بیشتر بخواهید بیمحلی کنید، بیشتر دمار از روزگارتان در میآورد، هر چه بیشر بین مشغلههایتان پنهانش کنید بیشتر خودش را نشان میدهد. آخرش هم کار را به جایی میرساند که بغض راه گلویتان را ببندد و راهی جز گریه کردن نداشته باشید... دلتنگی از آن دسته است که تا برطرفش نکنید دستبردار نیست مثل بچهی چهار، پنج سالهای نیست که با یک آبنباتچوبی بتوان گولش زد یا مثل دختر هجده سالهای نیست که بتوان با بردنش به کافه و گرداندش زیر باران و گفتن دوستت دارم گولش زد و برطرفش کرد، دلتنگی حتی مثل مرد میانسالی هم نیست که بتوان با پختن غذای مورد علاقه ش گولش زد... دلتنگی مثل هیچ چیز دیگر نیست، به هیچ عنوان نمیشود سرش را شیره مالید، نمیشود بین ورقهای کتابهای کتابخانه گمش کرد یا نمیشود پشت یک ماتیک قرمز یا موهای براشینگ شدهی طلایی رنگ پنهانش کرد، دلتنگی را نمیشود بین کلیدهای سیاه و سفید پیانو نشاند و با نواختن شادترین ملودی دنیا سرگرمش کرد، حتی نمیشود به گردشش برد و بین مغازههای رنگ و وارنگ رهایش کرد، دلتنگی را نمیشود به سفر برد و در اولین رستوران جاده چالوس جایش گذاشت و یا در دریای رامسر غرقش کرد... دلتنگی، دلتنگیست... هیچ راهی برای آدم نمیگذارد، دلتنگی فقط با آدمش رفع میشود، فقط و فقط با آدمی که برایش تنگ است برطرف میشود، آنوقت میگذارد و میرود و پشتش را هم نگاه نمیکند آنوقت دیگر لازم نیست سرگمش کنی، گمش کنی، غرقش کنی و جایشبگذاری... خودش میرود، رها میشود، گم میشود، غرق میشود؛ طوری که در تنهاترین لحظهی حضورتان حتی اگر رو در روی زمستانیترین منظرهی دنیا پشت پنجره ایستاده باشید و غمگینترین ملودی جهان را هم بشنوید و تلخترین چای دنیا را هم بنوشید باز هم سراغتان نمیآید. دلتنگی، دلتنگیست... فقط آدمش را میخواهد!!
- ۳۰۰
- ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط