ات از وقتی از جیمین جداشدن ماه میگذره من چون جایی رو ن

ات. از وقتی از جیمین جداشدن ۴ ماه میگذره من چون جایی رو نداشتم مجبور شدم برم پیشه مادر و پدرم همون نفراتی که ازشون فرار کردم . وقتی اومدم اینجا شکمم هنوز بزرگ نشده بود اما الان داره بزرگ میشه و من دارم در مورد ی نقشه ی فرار دیگه فکر میکنم چون من هنوز به اونا در مورد نامزدی و اینا چیزی نگفتم چون اگه میگفتم خودشون منو از خونه مینداختن بیرون هی خب ای زندگیه منه

جیمین . از وقتی ات رفته زندگیم تباه شده این مدت کوک و میا مراقبم بودن

کوک ویو
میا
میا. جون
کوک. فردا عروسی
میا. در جریان هستم 😂🥰
کوک. ی وقت جیمین و دعوت نکنی
میا. وا چرا؟زشته کوک بچه شدی
کوک. اتفاقا من نمی‌خوام ما رو ببینه میاد خودشو ات بیفته
میا. راس میگی

ات ویو
اینم نقشه ی فرار امشب میرم این کلبه تو روستا که برای فروشه

ویو شب
ات . خب الان دیگه همه خوابن منم برم دیگه . رفتم تو حال در وا کردم و دویدم پایین
رسیدم پایین در رو بستم یهو درد وحشتناکی رو تو دلم احساس کردم و وقتی بیدار شدم ........
دیدگاه ها (۰)

من واقعا موندم دنبال نمیکنید. نمیگید چجوری دوست دارید فعال...

فیک جدیداسم. زندگی کارتونیشخصیت ها. لارا. رایلین.تهیونگ. لین...

هی باید برم سوار هواپیما شم جیمین ویواونقدر گریه کردم که دیگ...

جیمین.ات تو داری از اینجا میریات. آرهجیمین. کجا؟ات. جایی که ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط