وقتی بهشت عز و جل اختراع شد

‌وقتی بهشت -عز و جل- اختراع شد
حوا که لب گشود، عسل اختراع شد!

آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد!

آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد!

آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد!

«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد!!!
دیدگاه ها (۷)

من هر نفسم بر نفسِ نازِ تو بند است...

گفتند که نامَحرمی و بوسه حرام است!!دِل گفت که مَحرم‌تر از ای...

اگر تو باشی حال همه‌ی جمعه‌های بی‌حوصله خوب است... #

دوستای خوب بهترین خاطره‌ها رو برای همدیگه می‌سازنمن قشنگ‌تری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط