E IE
⌜ ᖇEᗪ ᐯIᗷE ⌟
#یونجون
#تکپارتی
#درخواستی
وقتی حسودی میکنه....
ویو ا.ت
امروز شام با اعضا اومدیم بیرون..رسیدیم به یه رستوران. وقتی غذا سفارش دادیم اعضا شروع کردن به حرف زدن، منم داشتم با بومگیو حرف میزدم
× رقصا چطور پیش میره؟
/ خوبه. ولی سختن
× دقیقا منم برام سخته
/ دیگه تو چی...
× """"""""
/ """"""""
ویو یونجون
چرا اینا انقدر باهم حرف میزنن؟ چرا ا.ت میخنده؟ ' ' ' ' آه دیگه خسته شدم.
پاشدم رفتم سمت ا.ت
_ هی ا.ت میخوام باهات حرف بزنم
× چیه؟
_ بیا بریم بیرون
× خب همینجا بگو
_ نمیشه (دست ا.ت رو گرفت و با خودش کشوند)
× (رو به بومگیو) وایسا الان میام
/باشه
~~~~~~~~
× ها چیه چیکارم داری؟ (دست به سینه وایسادم)
_ چرا انقدر با ...
× چی
_ هیچی
× هوی بگو
_ خب چرا انقدر با بومگیو حرف میزنی؟ هردفعه باهم رفتیم بیرون جوری با بومگیو حرف میزدی که انگاری اون دوست پسرته *داد
_ اوه ببخشید
× (از حرفش خندم گرفت) وایسا ببینم... (یذره رفتم نزدیکتر) الان تو حسودی کردی
_ نه چی میگی تو
× ولی حسودی کردی
_ میگم نه
× حسود کوچولوی من (موهاشو بهم ریختم)
_ به هرحال دیگه نرو پیش بومگیو
× باشه. پیش دوست پسر خودم میمونم (دستم رو دور دستاش حلقه کردم)
_ باشه *لبخند
رفتن توی رستوران و ایندفعه ا.ت پیش یونجون نشست
_ حالا چرا اینجوری چسبیدی بهم؟
× دلتم بخواد اَه (پشتمو کردم بهش)
_ عه ببخشید (از پشت بغلش کردم)
_ دوستت دارم
× منم
/ هوی کبوترای عاشق چیکار میکنین غذاتون و بخورین
_ باشه
× باشه
خیلیکوتاهوبدشدهببخشید::))
#یونجون
#تکپارتی
#درخواستی
وقتی حسودی میکنه....
ویو ا.ت
امروز شام با اعضا اومدیم بیرون..رسیدیم به یه رستوران. وقتی غذا سفارش دادیم اعضا شروع کردن به حرف زدن، منم داشتم با بومگیو حرف میزدم
× رقصا چطور پیش میره؟
/ خوبه. ولی سختن
× دقیقا منم برام سخته
/ دیگه تو چی...
× """"""""
/ """"""""
ویو یونجون
چرا اینا انقدر باهم حرف میزنن؟ چرا ا.ت میخنده؟ ' ' ' ' آه دیگه خسته شدم.
پاشدم رفتم سمت ا.ت
_ هی ا.ت میخوام باهات حرف بزنم
× چیه؟
_ بیا بریم بیرون
× خب همینجا بگو
_ نمیشه (دست ا.ت رو گرفت و با خودش کشوند)
× (رو به بومگیو) وایسا الان میام
/باشه
~~~~~~~~
× ها چیه چیکارم داری؟ (دست به سینه وایسادم)
_ چرا انقدر با ...
× چی
_ هیچی
× هوی بگو
_ خب چرا انقدر با بومگیو حرف میزنی؟ هردفعه باهم رفتیم بیرون جوری با بومگیو حرف میزدی که انگاری اون دوست پسرته *داد
_ اوه ببخشید
× (از حرفش خندم گرفت) وایسا ببینم... (یذره رفتم نزدیکتر) الان تو حسودی کردی
_ نه چی میگی تو
× ولی حسودی کردی
_ میگم نه
× حسود کوچولوی من (موهاشو بهم ریختم)
_ به هرحال دیگه نرو پیش بومگیو
× باشه. پیش دوست پسر خودم میمونم (دستم رو دور دستاش حلقه کردم)
_ باشه *لبخند
رفتن توی رستوران و ایندفعه ا.ت پیش یونجون نشست
_ حالا چرا اینجوری چسبیدی بهم؟
× دلتم بخواد اَه (پشتمو کردم بهش)
_ عه ببخشید (از پشت بغلش کردم)
_ دوستت دارم
× منم
/ هوی کبوترای عاشق چیکار میکنین غذاتون و بخورین
_ باشه
× باشه
خیلیکوتاهوبدشدهببخشید::))
- ۸.۶k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط