Forbidden love
Forbidden love
پارت۴
~ولم کن کجا میبریم
#انقدر وول نخور فقط دنبالم بیا
به اتاقم رفتیم و درو قفل کردم بعدشم بهش گفتم ببین کوک
~منو اینطوری صدا نزن
#قلبم شکست ولی سعی کردم به روی خودم نیارم ببین جونگ کوک تو نباید بیای اینجا پدرم میکشتت
~کسی که میکشتش منم نه پدر عزیزت که باعث و بانی کل مشکلات منه
#تو درست میگی من ازت معذرت میخوام
~(چی نه امکان ندارد تهیونگ هیچ وقت از هیچ کس معذرت نخواسته)
#میدونم با این حرفم پدرو مادرت بر نمیگردن ولی هرکاری بگی میکنم
~دوتا چیز ازت میخوام اول حقیقتو بگو
#پدرم منو مجبور به کشتن پدر و مادرت کرد
~میخواستم همینو بشنوم خب مرسی که حقیقتو گفتی و دو هر کاری که دوست داری رو بگو من عملیش میکنم
#با حرفش شکه شدم خب راستش آروم در گوشش گفتم میتونم یک کاری که مطمئنم بعدش از دستم عصبانی میشی رو انجام بدم
~کنجکاو شدم یعنی چه کاری بهش گفتم البته که میتونی
#دستامو دور کمرش حلقه کردمو آروم لبمو روی لبش گذاشتم و بعد شروع به مکیدن کردم لباش مزه ی هلو میداد خیلی خوشمزه بود و بعد در گوشش زمزمه کردم میخوام باهات تو یه خونه باشم
~با حرکتی که زد از تعجب خشکم زد و بعدش با حرفی که زد کلا مغزم پوکید و گفتم منظورت چیه
#من میتونم مجردی خونه داشته باشم ولی میخوام باتو باشم
~راستش اون بهترین دوستم بودو نمیتونستم به اون قیافه کیوت نه بگم ولی از کی تا حالا تهیونگ از یه پسر لب میگرفت من فکر میکردم تهیونگ میخواد ازدواج کنه
~باشه ای گفتم و ادامه دادم ولی باید بیای خونه من
#با ذوق سرشو به نشانه موافقت تکون داد
پارت۴
~ولم کن کجا میبریم
#انقدر وول نخور فقط دنبالم بیا
به اتاقم رفتیم و درو قفل کردم بعدشم بهش گفتم ببین کوک
~منو اینطوری صدا نزن
#قلبم شکست ولی سعی کردم به روی خودم نیارم ببین جونگ کوک تو نباید بیای اینجا پدرم میکشتت
~کسی که میکشتش منم نه پدر عزیزت که باعث و بانی کل مشکلات منه
#تو درست میگی من ازت معذرت میخوام
~(چی نه امکان ندارد تهیونگ هیچ وقت از هیچ کس معذرت نخواسته)
#میدونم با این حرفم پدرو مادرت بر نمیگردن ولی هرکاری بگی میکنم
~دوتا چیز ازت میخوام اول حقیقتو بگو
#پدرم منو مجبور به کشتن پدر و مادرت کرد
~میخواستم همینو بشنوم خب مرسی که حقیقتو گفتی و دو هر کاری که دوست داری رو بگو من عملیش میکنم
#با حرفش شکه شدم خب راستش آروم در گوشش گفتم میتونم یک کاری که مطمئنم بعدش از دستم عصبانی میشی رو انجام بدم
~کنجکاو شدم یعنی چه کاری بهش گفتم البته که میتونی
#دستامو دور کمرش حلقه کردمو آروم لبمو روی لبش گذاشتم و بعد شروع به مکیدن کردم لباش مزه ی هلو میداد خیلی خوشمزه بود و بعد در گوشش زمزمه کردم میخوام باهات تو یه خونه باشم
~با حرکتی که زد از تعجب خشکم زد و بعدش با حرفی که زد کلا مغزم پوکید و گفتم منظورت چیه
#من میتونم مجردی خونه داشته باشم ولی میخوام باتو باشم
~راستش اون بهترین دوستم بودو نمیتونستم به اون قیافه کیوت نه بگم ولی از کی تا حالا تهیونگ از یه پسر لب میگرفت من فکر میکردم تهیونگ میخواد ازدواج کنه
~باشه ای گفتم و ادامه دادم ولی باید بیای خونه من
#با ذوق سرشو به نشانه موافقت تکون داد
- ۱.۶k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط