میخواهم از عشق قصهای بگویم برای تو

می‌خواهم از عشق قصه‌ای بگویم برای تو
قصه‌ای‌نگفته، پراز اشک‌ من است فدای تو

به دل‌ تنگی خود از هجر کوشیدم ببینمت
اماشکست دل و سوخت وجودم به‌پای تو

لحظه‌لحظه‌خواندم‌غزل‌ازدردمانده‌درجگر
تکه‌ تکه کردم روح خسته را تنها برای تو

طلوع صبح آمده بود و من هنوز نا خفته
بیت‌ بیت وجودم همه‌محو در خاطرات تو

نه امید به وصلت داشتم نه درک زندگی
مانده در میانه راه پر از تشویش مشق تو

می‌خوانمت دوباره شاید ببینی تو درد من
یااینکه‌بغض‌می‌کشدم که‌نبینم دوچشم تو
(ندا)
دیدگاه ها (۹)

pink trouble

خفته در پاییز

...در عشق تو افتـاده و درگـیر خیالمگم‌گشته این شهر منم بی‌تو...

...بی تو مـن ابر بهارم خیس و بارانی شدمبی‌توچون‌دریای‌پرموجم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط