بیتو شاید باز چشمی تر کنم

بی‌تو شاید: باز "چشمی" تَر کنم
یا؛ کـه شـعرِ "مولوی" از بَـر کنم
شاید: از "ژرفایِ" غمگینِ "غـزل"
"شِـکوه‌یِ" بی‌هَمنَوایی، سر کنم
بی‌تـو شاید: در "پنـــاهِ" آسِـمان،
"هِجرَتَت" را، از دلـم "بـاور" کنم
شاید: از پَستویِ خشـمی مُلتَهِب،
"تیغه‌یِ" عشقِ تو را "خنجر" کنم
یا؛ که شاید: دَخمه‌ای پیـدا شَوَد،
خاکِ سردش را به تَن، بستر کنم
شاید: از باران‌ترینْ "رگبـارِ" اَبــر،
جامـه‌ای "نیلوفـرین" در بَـر کنم
از هجومِ بُغـضِ سرکش، در گِلو،
کِشـتیِ "مِهــرِ" تـو را "لَنـگَر" کُنَم
"پرتو" در خوابِ خزان و خاطره!
یک خداحافظ به "شهریـور" کنم
رفتـه‌ای؛ دور از "نــگاهِ" پنــجره،
شاید: این "غمنامه" را دفتـر کنم
دیدگاه ها (۵۹)

گاهی فراموش میکنم عاشقی رالذت دیدار یار و زندگی رابودن در پی...

در کدامین لحظه‌ام افتاده‌ام در خاطرات؟گفت ساعت در کجای راه م...

مرا دیوانه کن با ناز چشمتکه دلتنگم برای ساز چشمتچه سازم من ز...

دیدم خموش وسردی با خود مگرچه کردی؟رفتی به شهر شبها هر شب به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط