سکانی آبی

«سکانی آبی»


روی تراسِ داغِ بعد از ظهر،
پیراهنا رو باد پوشیده
چن وقته که با عطرِ دستِ تو
دنیام بوی تازه‌ای می‌ده 

چشمای تو سر می‌رسن دائم
از لحظه‌های خواب و بیداری
از تو کتابای کتابخونه،
از تیتراژِ فیلمای تکراری.

از تو صدای مجری اخبار،
از متنِ یه آهنگِ جانانه:
ای کاش این‌جا - پیش من - بودی، می‌تابیدی...الماسِ دیوانه!

خاموش کن خورشیدو با چشمات،
بیدار کن مهتابو با دستات
همبازی من باش تو این عشق،
تو این سکانسِ آبیِ بی‌کات.

توفان شو، بارون شو، برام تب کن،
دنیای مغشوشو مرتب کن،
شب‌ها رو که تو خواب‌هام هستی،
روزاتو پیش چشم من شب کن.

این‌جا غروبای بدی داره،
وقتی که جات نزدیکِ من سبزه 
وقتی که با هر زنگِ این گوشی،
قلبِ من اشتباهی می‌لرزه.

دائم حواسم پیشِ تو پرته،
هی راه می‌رم توی این خونه 
فکرام همه دور تو می‌گردن،
چشمم به ساعت مات می‌مونه.

انگار داری می‌رسی از راه،
توی همین لحظه‌ی رویایی
از توی اقیانوس تنهاییم
درست مثِ پریِ دریایی.

خاموش کن خورشیدو با چشمات،
بیدار کن مهتابو با دستات
همبازی من باش تو این عشق،
تو این سکانسِ آبیِ بی‌کات

توفان شو، بارون شو، برام تب کن،
دنیای مغشوشو مرتب کن،
شب‌ها رو که تو خواب‌هام هستی،
روزاتو پیش چشم من شب کن.


#مهدی_باقریان
#کارن_همایونفر
#یغما_گلرویی
دیدگاه ها (۱)

«ترانه ی سکوت»خالی ام، خالی از آواز، خالی از جرأت پرواز.ای غ...

«شهزاد»شهزادِ پشتِ پنجره‌ی قصرِ آهنی!آهنگِ دل‌برانه‌ی ممنوعه...

«بیدارم کن»بیدارم کن،بیدارم کن از کابوسی که دم به دم با من م...

«محاکمه در خیابان»شاکیِ روزگار منم، تمام این شهر متهم، یه حا...

بچه مهندس

بعد از تو یعنی بیداری به انضمام خواب هایی که داشتم تو را در...

پارت 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط