آفرین بر تو که مستانه غزل می خوانی

آفرین بر تو که مستانه غزل می خوانی
به خدا خوب و صمیمانه غزل می خوانی
زلف تو دفتر شعر است خدا می داند
آفرین بر تو که با شانه غزل می خوانی
شهر در خواب قشنگیست تماشا دارد
بی هوا ناز و غریبانه غزل می خوانی
آشنا با نفست نغمه مستانه شهر
و تو مغروری و بیگانه غزل می خوانی
دل یک شهر از آن خال به هم می ریزد
دام افکنده و با دانه غزل می خوانی ... 🌺 🌸 🌺 ↕ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ↕ 🌺 🌸 🌺
دیدگاه ها (۱)

بگذار ز ناز نفست شعر بسازم آهنگ قشنگی ز صدایت بنوازمبگذار که...

دنیای من با عشق درگیره عشقی کہ تو نباشی میمیره .تو مثل من رو...

گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «ساده‌ای !دورم از دیدار با هر پی...

هر چه می خواهی بکن با این دل دیوانه امدست تو افتاده فعلا اخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط