حال خوبی است که در چشم تو نازی باشد
حالِ خوبی است که در چشمِ تو نازی باشد
به تماشایِ تو احساسِ نیازی باشد
آبشارانه و پر جاذبه بر قامتِ تو
تا کمر مویِ رها گشته یِ بازی باشد
رویِ لب هایِ تو لبخند و غزل خوانیِ من
قصه از دلبریِ دور و درازی باشد
شانه ام بالشِ موهایِ پریشان شده ات
شبی و عاشقی و شعریِ و رازی باشد
چای خوشرنگی و آهنگی و یک حسِ لطیف
شجریانی و آوازی و سازی باشد
بوسه ای خواهم و با حجب و حیایی مخصوص
نازِ چشمانِ تو مانندِ جوازی باشد
قلبم آرام شود با تو اگر در آن شب
از کتابِ هنرِ عشق فرازی باشد
#جواد_مزنگی
#شعر#شعر_معاصر
به تماشایِ تو احساسِ نیازی باشد
آبشارانه و پر جاذبه بر قامتِ تو
تا کمر مویِ رها گشته یِ بازی باشد
رویِ لب هایِ تو لبخند و غزل خوانیِ من
قصه از دلبریِ دور و درازی باشد
شانه ام بالشِ موهایِ پریشان شده ات
شبی و عاشقی و شعریِ و رازی باشد
چای خوشرنگی و آهنگی و یک حسِ لطیف
شجریانی و آوازی و سازی باشد
بوسه ای خواهم و با حجب و حیایی مخصوص
نازِ چشمانِ تو مانندِ جوازی باشد
قلبم آرام شود با تو اگر در آن شب
از کتابِ هنرِ عشق فرازی باشد
#جواد_مزنگی
#شعر#شعر_معاصر
- ۸۸۳
- ۲۶ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط