ادامه ی پارت قبلی
ادامه ی پارت قبلی
وی. نامجون نامجون الان حال هممون بده اما من مطمعنم که فرشته ی ما هیچ چیش نمیشه گریه نکن الان از اتاق عمل بیاد بیرون ترو اینطوری ببینه چی میشه فکر کردی اصلا چقدر روحیش رو میبازه(بغض و دستشو میزاره رو شونه ی نامجون)
نامی. خوب یادمه اون روز رو خیلی خوب یادمه اون روزی که توی بیمارستان رفتیم مامان رو ببینیم مامان گفت میخواد با من تنها حرف بزنه همتون رو بیرون کرد اونجا منو صدا کرد پیش خودش دستمو گرفت و رونا رو به من سپرد گفتش که نزار هیچ چیش بشه نزار خم به ابروش بیاد اون خیلی کوچیکه جای من و باباش رو براش پر کن بهم گفته بود نزار هیچ کدوم از پسرا از گل نازکتر بهش بگن اون از من قول گرفت و بعدشم قلبش وایساد من من به مامان قول دادم اما خودم از همه بدتر شدم(یه طوری گریه میکنه که نفسش بالا نمیاد )
کوک. داداش تروخدا اینطوری نکن بهت قول میدم اون حالش خوب میشه بعد هممون باهام به قول مامان عمل میکنیم
نامی. اما مامان گفت پسرم من به تو اعتماد میکنم گفت نزار خواهرت بعد من اذیت شه اینقدر حواشو داشته باش که نبود من رو حس نکنه گفت اون امانت خدا پیش کنه منم اون رو پیش تو امانت میسپارم اما من نتونستم امانتدار خوبی باشم نه برای خدا نه برای مامان(گریه شدید)
یونگی. هشش بیا بغلم من مطمعنم اون حالش خوب میشه
جین. اره نامجون
هوپی. رونا ی من خوب میشه اون خیلی قویه من میدونم که اون خیلی قویه
(دکتر اومد)
وی. آقای دکتر تروخدا بگید حالش خوبه(نگران)
¥حالشون کاملا خوبه فقط شما یه دقیقه با من بیاید(به جین میگه)
جین. بله البته
¥جسارتا شما چه نسبتی با بیمار دارید
جین. من برادرشم یعنی هر هفت نفرمون
¥ایشون خودکشی ناموفق داشتن با قرص اما قرص ها تاریخ گذشته بودن و ناموفق بود خودکشی ایشون و این اتفاق ده روز پیش اتفاق افتاده و کلا توی کل این ده روز معدشون درد میکرده من واقعا نمیدونم چرا زودتر نیاوردینش و الآنم به خاطر درد بیش از حد معدشون بیهوش شدن ولی الان معدشون رو شست و شو دادیم و الآنم حالشون کاملا خوبه
آقا آقا شما حالتون خوبه؟
جین. ممنون
¥خواهش میکنم الان متقلشون میکنیم بخش اون موقع میتونین ببینیتش
جین. ممنون(رفت پیش پسرا و حالش خیلی بد بود دیگه نمیتونست راه بره افتاد زمین که کوک گرفتش)
کوک. هی هی چیشد دکتر چی گفت
یونگی. تروخدا بگو که حالش خوبه
جین. اون اون خودکشی کرده بود
وی. چی
نامی. یعنی چی خودکشی چرا آخه چطور مگه میشه
جین. (همچی رو میگه)
ادامه دارد...
وی. نامجون نامجون الان حال هممون بده اما من مطمعنم که فرشته ی ما هیچ چیش نمیشه گریه نکن الان از اتاق عمل بیاد بیرون ترو اینطوری ببینه چی میشه فکر کردی اصلا چقدر روحیش رو میبازه(بغض و دستشو میزاره رو شونه ی نامجون)
نامی. خوب یادمه اون روز رو خیلی خوب یادمه اون روزی که توی بیمارستان رفتیم مامان رو ببینیم مامان گفت میخواد با من تنها حرف بزنه همتون رو بیرون کرد اونجا منو صدا کرد پیش خودش دستمو گرفت و رونا رو به من سپرد گفتش که نزار هیچ چیش بشه نزار خم به ابروش بیاد اون خیلی کوچیکه جای من و باباش رو براش پر کن بهم گفته بود نزار هیچ کدوم از پسرا از گل نازکتر بهش بگن اون از من قول گرفت و بعدشم قلبش وایساد من من به مامان قول دادم اما خودم از همه بدتر شدم(یه طوری گریه میکنه که نفسش بالا نمیاد )
کوک. داداش تروخدا اینطوری نکن بهت قول میدم اون حالش خوب میشه بعد هممون باهام به قول مامان عمل میکنیم
نامی. اما مامان گفت پسرم من به تو اعتماد میکنم گفت نزار خواهرت بعد من اذیت شه اینقدر حواشو داشته باش که نبود من رو حس نکنه گفت اون امانت خدا پیش کنه منم اون رو پیش تو امانت میسپارم اما من نتونستم امانتدار خوبی باشم نه برای خدا نه برای مامان(گریه شدید)
یونگی. هشش بیا بغلم من مطمعنم اون حالش خوب میشه
جین. اره نامجون
هوپی. رونا ی من خوب میشه اون خیلی قویه من میدونم که اون خیلی قویه
(دکتر اومد)
وی. آقای دکتر تروخدا بگید حالش خوبه(نگران)
¥حالشون کاملا خوبه فقط شما یه دقیقه با من بیاید(به جین میگه)
جین. بله البته
¥جسارتا شما چه نسبتی با بیمار دارید
جین. من برادرشم یعنی هر هفت نفرمون
¥ایشون خودکشی ناموفق داشتن با قرص اما قرص ها تاریخ گذشته بودن و ناموفق بود خودکشی ایشون و این اتفاق ده روز پیش اتفاق افتاده و کلا توی کل این ده روز معدشون درد میکرده من واقعا نمیدونم چرا زودتر نیاوردینش و الآنم به خاطر درد بیش از حد معدشون بیهوش شدن ولی الان معدشون رو شست و شو دادیم و الآنم حالشون کاملا خوبه
آقا آقا شما حالتون خوبه؟
جین. ممنون
¥خواهش میکنم الان متقلشون میکنیم بخش اون موقع میتونین ببینیتش
جین. ممنون(رفت پیش پسرا و حالش خیلی بد بود دیگه نمیتونست راه بره افتاد زمین که کوک گرفتش)
کوک. هی هی چیشد دکتر چی گفت
یونگی. تروخدا بگو که حالش خوبه
جین. اون اون خودکشی کرده بود
وی. چی
نامی. یعنی چی خودکشی چرا آخه چطور مگه میشه
جین. (همچی رو میگه)
ادامه دارد...
- ۱۲.۱k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط