پارت

پارت ۳۰

عشق_همیشگی

بعد از اتاق اومد و بردش تو سالن...
رفت و نشست رو صندلی برای ناهار و سوبیک هیانگ رو هم نشوند رو پاهاش...

عاجوما:: چه دختر خانم خشکلی...
سوبیک هیانگ از خجالت سرشو برد سمت سینه تهیونگ...
تهیونگ پوزخندی زد و محکم بغلش کرد...

تهیونگ:: این فرشته خوشگل همسرمه،همه زندگیمه خودشم خوب میدونه...

عاجوما:: خیلی بهمدیگه میاین😊خب مزاحمتون نشم دیگه من میرم...
سوبیک هیانگ:: رفت...ولم کن برم اتاقم
تهیونگ:: اول باید بهت غذابدم
سوبیک هیانگ:: خیلی خب بزار برم رو اون صندلی خودم میخورم
تهیونگ:: خب کی بمن غذا بده؟!
سوبیک هیانگ:: ناز نکن خودت بخور
تهیونگ:: دوس دارم زنم بهم بده مثل قبلنا🥺
سوبیک هیانگ:: باااش...


پرش زمانی...
سه ساعت بعد...

تهیونگ:: سریالشو دوس داری؟!
سوبیک هیانگ:: بد نیس...
تهیونگ:: دیگه تو اتاق منی
سوبیک هیانگ:: همون قبلیه...
تهیونگ:: اصلا

دیگه چیزی نگفتن ک تهیونگ رفت بغلش کرد

تهیونگ:: تو بغلم نگا کن
سوبیک هیانگ:: هففففف اوکی
تهیونگ:: عاام...بوسم کن
سوبیک هیانگ:: برووو😒
تهیونگ:: یه کوچولووو
سوبیک هیانگ:: بزار تلویزیون ببینم خبببب
تهیونگ:: بعدش بزورم ک شده باید بوسم کنی
سوبیک هیانگ:: ساکت بزار ببینم چی میشه
تهیونگ:: اوکی😐زشته چندش😒
سوبیک هیانگ:: عمته د ببند
تهیونگ:: چشم😐😂

Like?!
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۹عشق_همیشگیسوبیک هیانگ ویو:حس کردم چیزی رومه ک پاشدم.....

پارت۲۴تهیونگ:: دوست پسر جدیدپیدا کردی؟!سوبیک هیانگ:: من با ک...

بیب من برمیگردمپارت: 59نگاهی به اتاق انداختم کوچیک بود اما خ...

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط