عشق بی پایان
عشق بی پایان
پارت ۵
راوی:جیمین قماروبرد
ویوی ات
دیدم دارن میرن که یه هو اون مرد قد کوتاه اومد سمت رئیس و دم گوش رئیس یه چیزی گفت بعدم یه عالمه پول بهش داد و رئیس هم گفت جتما قربان مال خودتون
میتونید ببریدش
جیمین: آهای شما ها این دختر رو بیارید تو ماشین
بادیگارد ها: چشم ارباب
ات: ولم کنید ولم کنید ولم کنید(داد)
جیمین: خفه شو (داد و سرد)
ات دیگه حرفی نزد تا رسیدن به امارت جیمین
جیمین: بروتو(سرد)
اجوما: خوشو مدین ارباب
جیمین: به اسن دختر لباس مخصوص بدین
اجوما: بله ارباب (عکسش رو میزارم)
اجوما: بیا اینارو بپوش بعد برو پیش ارباب
ات: چشم
اجوما: راستی چنتا قانون وجود داره
۱_ به جناب پارک میگی ارباب
۲_ هرچی ارباب گفت فقط میگی چشم
۳_ هروقت ارباب خواست باهات هرکاری کنه نه نمیاری
حالا برو سر کارت
ات: چشم خانم
این داستان ادامه دارد...
پارت ۵
راوی:جیمین قماروبرد
ویوی ات
دیدم دارن میرن که یه هو اون مرد قد کوتاه اومد سمت رئیس و دم گوش رئیس یه چیزی گفت بعدم یه عالمه پول بهش داد و رئیس هم گفت جتما قربان مال خودتون
میتونید ببریدش
جیمین: آهای شما ها این دختر رو بیارید تو ماشین
بادیگارد ها: چشم ارباب
ات: ولم کنید ولم کنید ولم کنید(داد)
جیمین: خفه شو (داد و سرد)
ات دیگه حرفی نزد تا رسیدن به امارت جیمین
جیمین: بروتو(سرد)
اجوما: خوشو مدین ارباب
جیمین: به اسن دختر لباس مخصوص بدین
اجوما: بله ارباب (عکسش رو میزارم)
اجوما: بیا اینارو بپوش بعد برو پیش ارباب
ات: چشم
اجوما: راستی چنتا قانون وجود داره
۱_ به جناب پارک میگی ارباب
۲_ هرچی ارباب گفت فقط میگی چشم
۳_ هروقت ارباب خواست باهات هرکاری کنه نه نمیاری
حالا برو سر کارت
ات: چشم خانم
این داستان ادامه دارد...
- ۲.۸k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط