بیا دیگر حضرت پاییز

بیا دیگر حضرت پاییز...
جان آن مهر پرخاطراتت بیا
به خاطر آن آبان بی روح و آذر سردت
بیا تا ببافم رج به رج خاطراتت را در گوشه ی ذهنم....
بیا تا یک روز بارانی خلوت را
تنهایی زیر آسمانت به سر ببرم
شاید هم دست در دست یار
با شعر های حافظ موسیقی خش خش برگهایت
را به خاطر بسپرم
وقت خداحافظی یک انار
و یک برگ بدهد دستم و
در گوشم زمزمه های شاعرانه بکند و
من عاشق ترین دختر پاییز شوم....
ببار و ببار و ببار.....
و ما را به حافظه ی خیس خیابان ها بسپار
جان ما بیا....
دلمان برای عاشقی کردن تنگ شده...

.پ ن: داریم به فصل عاشقی و برگ ریزان و زیبای پاییز نزدیک میشیم!پاییز عاشقانه ای براتون ارزو دارم!:-)
دیدگاه ها (۱)

خُرم آن دَمکه بَر آید زِ خَزان🍂 بادِ بَهارے🍃 #مولوی

جمعه یعنیمن باشم...چند خاطره ی بوسیدنی ات...و یک سوال تکراری...

همیشه فکر می کردم دلبر بودن فقط مخصوص خانم هاست ...مو‌ شانه ...

ـخَراب شد تصویرَشحَتی اگر خُدا✨ فِرستَدباران اَسیدی🌨 بَرای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط