همنیشین گل شدم دیدم که خارم سال ها

همنیشین گل شدم دیدم که خارم سال ها
تازه فهمیدم که غمخواری ندارم سال ها

می روم چون ابر سرگردان به روی کوه و دشت
می روم تنها شوم شاید ببارم سال ها

کو زمین بایری تا مرهم دردم شود
من که از داغ دل خود، سوگوارم سال ها

بعد از این حتی اگر کوه یخی پیدا کنم
سر به روی شانه هایش می گذارم سال ها

خسته ام ، این مرگ تدریجی امانم را برید
می شمارم روزهای آخرم را سال ها
دیدگاه ها (۱)

ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍم...

ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینمچون شب خاکستری سر در گریبان...

چمدان دست من و راه مرا میخواندیک مسافر فقط این حال مرا میدان...

عاشقی کن که هنر نیست به تن بالیدن از هر آغوش به آغوش دگر غل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط