پارت بیست و هفتم رمان تب داغ هوس:
27
_اينور، اينور... الو...اينجا از حرکت ايستادم ديدم ماشين خوشگل دو درشو رد کردم ببين چه عروسکي زير پاشه يعني مايه اش چقدره ؟ از نعيم شنيده بودم يه پورشه شاستي بلند داره !!! آرزوي خيلي از دخترا ست که سوار يه همچين ماشيني و کنار همچين پسر خوشگل و خوشتيپي بشينن ولي من... اصلا حس خوبي که ندارم هيچ بلکه درست مثل يه اسيرم که دارن مدرن باهام برخوردميکنن سوار ماشين شيک ميکننم و بهم ميگن «عزيزم» و احتمالن چندين جاي شيک هم ميبرنم ولي ماهيت اين رابطه همون اسارت... چقدر ازش ميترسم غير قابل پيش بيني تا حد زيادي خود خواه انقدر که همه رو به خاطر خودش ناديده ميگيره ،قدرتي که پول به اون داده اونو تبديل به آدمي کرده که با همه چيز تجاري برخورد کنه (يا باهام دوست ميشي يا سرمايه اتون پر)يا به (حرفم گوش ميدي يا اس ام اسات تحويل بابات ميدم )لعنت به تو هيچي از انسانيت سرش نميشه يادمه يه بار يه جلسه کاري تو خونه ي ما برپا شد آرمين،بابا ،چند تن از کارمندايي که پست مهمي توشرکت داشتن حضار اين جلسه بودن جلسه تو پذيراييمون بود ؛منو نگين هم توي هال نشسته بوديمو تلويزيون نگاه ميکرديم که يهويي اون عربده اي که آرمين سر اون کارمند بي نوا زد نصيب هيچ بني بشري نکنه رو شنيديم،
_اينور، اينور... الو...اينجا از حرکت ايستادم ديدم ماشين خوشگل دو درشو رد کردم ببين چه عروسکي زير پاشه يعني مايه اش چقدره ؟ از نعيم شنيده بودم يه پورشه شاستي بلند داره !!! آرزوي خيلي از دخترا ست که سوار يه همچين ماشيني و کنار همچين پسر خوشگل و خوشتيپي بشينن ولي من... اصلا حس خوبي که ندارم هيچ بلکه درست مثل يه اسيرم که دارن مدرن باهام برخوردميکنن سوار ماشين شيک ميکننم و بهم ميگن «عزيزم» و احتمالن چندين جاي شيک هم ميبرنم ولي ماهيت اين رابطه همون اسارت... چقدر ازش ميترسم غير قابل پيش بيني تا حد زيادي خود خواه انقدر که همه رو به خاطر خودش ناديده ميگيره ،قدرتي که پول به اون داده اونو تبديل به آدمي کرده که با همه چيز تجاري برخورد کنه (يا باهام دوست ميشي يا سرمايه اتون پر)يا به (حرفم گوش ميدي يا اس ام اسات تحويل بابات ميدم )لعنت به تو هيچي از انسانيت سرش نميشه يادمه يه بار يه جلسه کاري تو خونه ي ما برپا شد آرمين،بابا ،چند تن از کارمندايي که پست مهمي توشرکت داشتن حضار اين جلسه بودن جلسه تو پذيراييمون بود ؛منو نگين هم توي هال نشسته بوديمو تلويزيون نگاه ميکرديم که يهويي اون عربده اي که آرمين سر اون کارمند بي نوا زد نصيب هيچ بني بشري نکنه رو شنيديم،
- ۴.۴k
- ۲۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط