سیب

#سیب

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تکرار کنان،
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما
سیب نداشت...
دیدگاه ها (۱)

سیدابراهیم رئیسی و اعدام‌های سال ۶۷: یکی از کانال های هوادار...

بخش دوم: اعدام‌ها حکم حضرت امام (ره) بود یا رئیسی؟ همزمان با...

عاشقی جرم قشنگی استبه انکارمکوش...#تک_بیت#بچه_های_ادبیاتی

#خسته_امخسته ام می فهمید ؟!خسته از آمدن و رفتن و آوار شدنخست...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط