غریبه شدهای
غریبه شدهای
آنقدر که میترسم حتی یواشکی نگاهت کنم
که اگر اتفاقی نگاهت به نگاهم افتاد
خندهی از سر تمسخر روی لبهایت بنشیند و ذوق را در دلم بخشکاند
میترسم
مسیرم را عوض میکنم
از کوچه هایی میروم که مسیر تو نباشد
میترسم اگر اتفاقی مرا دیدی
غریبگیِ نگاهت درجا جانم را بگیرد
میترسم
حافظهات یاری نکند
یادت نیاید که این غریبه
چقدر دوستت داشت
چقدر دوستت دارد
و هرگز نفهمی
چقدر و تا کجا
دوستت خواهد داشت
آنقدر که میترسم حتی یواشکی نگاهت کنم
که اگر اتفاقی نگاهت به نگاهم افتاد
خندهی از سر تمسخر روی لبهایت بنشیند و ذوق را در دلم بخشکاند
میترسم
مسیرم را عوض میکنم
از کوچه هایی میروم که مسیر تو نباشد
میترسم اگر اتفاقی مرا دیدی
غریبگیِ نگاهت درجا جانم را بگیرد
میترسم
حافظهات یاری نکند
یادت نیاید که این غریبه
چقدر دوستت داشت
چقدر دوستت دارد
و هرگز نفهمی
چقدر و تا کجا
دوستت خواهد داشت
- ۱۵.۷k
- ۰۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط