از سر شب

از سر شب
دست خیالم ،
دخیل بسته بر حَرَم قلبت
و چه غریبانه می گردم
به گِرد صحن شیدایی
با آن که می دانم
تمام سهمم شده
دلتنگی و تنهایی

#افسانه_کامکار
دیدگاه ها (۰)

برای من باشبهانه‌ی زنده ماندنم که تو باشیهیچ چیز نمی‌تواندمر...

انار افتاد دانه‌ها ریختندو از عشقردِ سرخی به جا ماند بر سینه...

گاهی دلم برای خودم تنگ میشوددائم برای تو...#محمدعلی_بهمنی

دعوتت می کنم به شب ،به مهمانی ماه و پنجره؛ به پیاله ای شعر و...

شاید از قدیمی تر ها شنیده باشید که میگویند شب نشسته آب بخوری...

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط