بازی مرگ

[بازی مرگ ]
پارت ۱۰۱


نزدیکش شد و برش داشت لحظه ای همه چیز به یادش آمد این همون جعبه موسیقی بود سریع جایی که تراشه رو گذاشته بود نگاه کرد هنوز سره جایش بود برداشتش و به سمته لبتاب جونگ کوک که روی میز گذاشته بود رفت بلافاصله انداخت توش روی صندلی نشست و منتظر موند
خیلی زود فیلم رو بالا آورد تند فایل رو باز کرد
با دیدن آن دو نفر توی ویدیو حال مطمئن شد هری : یعنی هانول داشت به جونگ کوک خیانت میکرد اونم با هیون بین چطوری تونستن
پس حتما هیون بین اونا کشته
اححح این چه وضعشه
عصبی زمزمه کرد لحظه ای چشم اش دوباره خورد به صفحه لبتاب دقیق تر نگاه کرد هری : یه لحظه‌ اینا دارن چیکار میکنن
هیون بین بیهوش شد هانول خیلی سریع لباس رو برداشت و پوشید همینکه از تخت پایین آمد درب باز شد و هیون سیک وارده اتاق شد با نیخشندی سمتش آمد بلافاصله از بازویش سفت گرفت و کشوند دنبال خودش هانول : ولم کن عوضی هرکاری ازم خواستین کردم
هیون سیک : بریم هرزه رئیس منتظرته
بعد از رفتن اونا هری با شوک و سریع صفحه لبتاب رو پایین کرد شوک بود با متعجب هیچی نمی‌دونست یعنی هانول رو سانگ هیون سیک کشته بود

جونگ کوک درحالیکه را یون توی بغلش بود همراه دوست هایش ایستاده بود و مشغول حرف زدن بودن همه آنجا حضور داشتند مانند شاهین چشم های همه تیز بودن فقط برای یه شکار منتظر بودند
جونگ کوک نگاهش رو سمته پله ها برد هری از پله ها پایین می آمد حال همه نگاهش به سوی او بود از چهره اش اضطراب و ترس می‌بارید اما برای چی ؟
همینکه از پله ها پایین آمد فاصله ای زیادی با جونگ کوک داشت از همانجا زل زد توی چشم هایش جونگ کوک روبه جی یون کرد و را یون رو داد بغلش برادرش شوکه بهش نگاه کرد تا اینکه جونگ کوک نجوا کرد : مراقبش باش من الان میام
جی یون خوشحال از اینکه برادر کوچیکش باهاش بهتر شده بود خندید با حسرت نرم گونه را یون رو بوسید و گفت : پرنسس منو می‌شناسی
را یون : سما عموی من هستین .. با خنده گفت : آره پرنسسم
جونگ کوک نگاه کوتاهی به برادرش انداخت لحظه ای هم خودش رو سرزنش کرد چرا این پدر و دختر رو از هم جدا کرده بود حس عذاب وجدان داشت قبل هیچوقت همچین حسی نداشت اما حال به لطف هری احساسی شده بود نگاهش رو گرفت و به هری که فاصله زیادی باهاش داشت دوخت
دیدگاه ها (۴)

(بازی مرگ )پارت ۱۰۲ بلافاصله قدم برداشت به سمتش سانگ بوم روب...

[ بازی مرگ ]پارت ۱۰۳همه جلوی درب اتاق عمل منتظر بودند جونگ ک...

[ بازی مرگ ] پارت 100( ⁉️ توصیه میشه قبل از خواندن این پارت ...

[ بازی مرگ ]پارت 99هری چشم هایش را بست و خواست از این زمان ل...

﴿ برده ﴾۲۷ part یه سول سریع لب زد : معلومه که میتونم بلافاص...

( گناهکار ) ۷۵ part دستشو از روی شونه اش برداشت و با نگاهی ب...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط