Part

Part ⁶³
ا.ت ویو:
لبه تخت نشستم و به بدنم کش قوصی دادم..از لبه تخت بلند شدم و نگاهی به ساعت انداختم..نزدیک ساعت سه شب بود..سمت در رفتم و برای خوردن اب به اشپز خونه رفتم..پله هارو یکی یکی طی کردم و به اشپزخونه رسیدم..کمی اب خوردم و دوباره از پله ها بالا رفتم..با صدای جیغ گوش خراشی توی جام خشک شدم..کل خونه تاریک بود و باعث میشد کمی بترسم..مدت کوتاهی بعد به خودم اومدم و رفتم سمت اتاقم که متوجه شدم لامپ یکی از اتاق ها روشنه..خیلی برام عجیب بود چون تابحال ندیدم تهیونگ تا این موقع از شب بیدار بمونه..خیره شده بودم به پایین در که ازش نور بیرون زده بود..دوباره صدای جیغ اومد اما ایندفعه خفه مانند بود..جلوی در اتاقم ایستاده بودم و نگاهم به اون دره بود..تابحال داخلش رو ندیده بودم و نمیدونستم داخلش چه خبره..با صدای جیغ دیگه فهمیدم که توهم نزدم و واقعا یک نفر داره جیغ میکشه درحالی که چیزی جلوی دهنشه..با صدای جیغ دیگه بی اراده به سمت اتاق رفتم..با هر قدمی که برمیداشتم کنجکاویم بیشتر میشد و اون صدا هم بلند تر..تا جایی پیش رفتم که درست جلوی در بودم..خم شدم و از سوراخ کلید که معلوم بود نگاه کردم..با چیزی که دیدم مغزم سوت کشید..یک دختر به صندلی با بند بسته شده بود و پارچه ای جلوی دهنش بود..یک نفر هم روی یک صندلی دیگه نشسته بود و پاهاشو روی هم انداخته بود و روبروی دختر بود احساس کردم اون تهیونگه..و یک شخص سوم هم وجود داشت..یک مرد دیگه که چیزی مانند شلاق دستش بود و دور دختر میچرخید..با بلند کردن دستش و ضربه زدن به دختره دوباره همون صدا تکرار شد
:خودت اعتراف کن که زیردست همون حرو*مزاده ای
دختره سرش رو تکون داد که دوباره شلاق خود..مردی که فکر کنم تهیونگ بود از روی صندلی بلند شد و اومد سمت در..قبل از اینکه در باز بشه توسط یک دست به داخل یکی از اتاق ها کشیده شدم..دسنی روی دهنم بود و اجازه جیغ زدن رو بهم نداد و دست دیگه دور کمر بود..کل اتاق تاریک تاریک بود و هیچی معلوم نبود..ترسی که توی دلم بود بیشتر شد که اون شخص اروم حرف زد
کوک:تو نباید این موقع شب خواب باشی..
از صداش فهمیدم که جونگ کوکه..دستشو از روی دهنم برداشت..چشمام به سیاهی داشت عادت میکرد
ا.ت:اونجا چه خبر بود..
کوک:چیز مهمی نیست بهتره بری بخوابی
تازه متوجه گرمی دستش روی پهلوم که لخت بود حس کردم( مرز بین کراپ و شلوارک که خالیه)
جونگ کوک که تازه به خودش اومده بود دستشو از روی پهلوم برداشت
ا.ت:من میرم توی اتاقم
جونگ کوک سرش رو تکون داد و در رو باز کرد و تا اتاق منو همراهی کرد..در اتاق رو باز کردم و بعد از تشکر رفتم در رو بستم و رفتم توی تخت...سرم رو روی بالشت گذاشتم و چشمامو بستم..دیگه اون صدای جیغ نیومد و توی سکوت خونه به خواب رفتم..

ادامه دارد🍷
دیدگاه ها (۰)

Part ⁶⁴ا.ت ویو:صبح روز بعد درست مثل بقیه روز ها بود..تهیونگ ...

Part ⁶⁵ا.ت ویو:نا باور نگاهمو به تهیونگ دادم که داشت نگاه جی...

Part ⁶²ا.ت ویو:متوجه نگاه خیره ام بهش شدم و سرم رو سمت دیگه ...

Part ⁶¹ا.ت ویو:ا.ت:تو..چی داری میگی؟ رابرت:ا.ت نمیدونی گیر چ...

هرزه ی حکومتی پارت ۵ بیدار شدم...تو اتاق بودم رفتم سمت در دس...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط