کیبودیتوآخه پارت

#‌کی‌بودی‌تو‌آخه؟! #پارت2
3ماه از مرگ مامان بابا گذشته بود و امروز قرار بود وصیت نامشون رو باز کنم.
عمه این ها خیلی زود تر می‌خواستند این کار رو انجام بدن ولی من اجازه ندادم و وکیل هم گفته بود که فقط با رضایتِ من می‌تونه وصیت نامه رو باز کنه!
با صدای زنگ آیفون عمه با خوشحالی از جاش بلند شد و رفت در رو باز کرد.
اصلا نمی‌فهمم که مرگ بابا، عمه رو خوشحال کرده یا ناراحت!
وکیل اومد و همه بلند شدیم که گفت بشینید و همه دوباره نشستند سره جاهاشون.
وصیت نامه رو از توی کیفش در آورد و شروع کرد به خوندن وصیت نامه:
بسمی تعالی
اینجانب...
همه‌ی اموال و دارایی هایم را به تک دخترِ نازنیم می‌بخشم.
لبخند عمه محو شد.
وکیل یه‌کم نگاهمون کرد و گفت: وصیت نامه‌ی دوم رو هم بخونم؟
سرم رو با گریه تکون دادم که وصیت نامه دوم رو در آورد و شروع کرد به خوندن:
دختر نازنیم تا12 ماه فرصت دارد که ازدواج کند، در غیر این صورت تمام اموال و دارائیه من بین خانواده‌ام تقسیم خواهد شد...
عمه با خوشحالی جیغی زد و نگذاشت وکیلمون ادامه‌اش رو بخونه...
هنگ بودم وقتی به خودم اومدم دیدم تنها روی همون مبل نشستم.
سریع بلند شدم و رفتم شرکتِ بابا، می‌دونستم دایی الان اون‌جاست...
از ماشین پیاده شدم و وارد شرکت شدم، همه با ناراحتی نگاهم می‌کردند، رفتم سمت اتاق دایی و در زدم که گفت: بیا تو!
وارد اتاق شدم که با دیدنم تک خنده‌ای کرد و گفت: به به ببین کی این‌جاست...
دیدگاه ها (۱)

#کی‌بودی‌تو‌آخه #پارت3با گریه پریدم توی بغل دایی و گفتم: دای...

#کی‌بودی‌تو‌آخه #پارت4دایی با اخم گفت: تو دیگه چرا این حرف ر...

#کی‌بودی‌تو‌آخه؟! #پارت1با بغض به عکس مامان و بابا نگاه کردم...

#پایان💜 پناه که از چهره‌ی متعجبم خندش گرفت،لبخند عمیقی زد ...

قهوه تلخ پارت ۴۳نامه چویا رو قایم کردم و از اتاق خارج شدم وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط