ای که در خاطر خود خاطره از ما داری

ای که در خاطرِ خود خاطره از ما داری
خوشتر از خاطره در خاطر ما جا داری
باورم نیست که وارد بشوی از درِ صلح
تو که با عالم و آدم سرِ دعوا داری
همه ی هستیِ مجنونِ دل آزرده عشق
نذریِ نازنگاهی که تولیلا داری
آخر ای در افقِ خاطره ها پیوسته
گوییا گمشده قویی لب دریا داری
بر فروز آتش لبخند قشنگت به غروب
که مه آلوده ترین جاده رویا داری
آهوی وحشی من کم به خیابان بخرام
که سرِ کوچه دو صد عاشق شیدا داری
سر به زیر آمده این لاله ی عباسی من
بس که تو شوخ ترین نرگس رعنا داری
شاهتوتِ لبت امسال نصیب که شده
تو که در حقِ منِ دلشده اما داری
به یکی بوسه ی تبدار
زندگی بخش که اعجاز مسیحا داری
دیدگاه ها (۱۱)

برای تو مینویسم که عزیزتر از جان شدی و لازم تر از نفس.عزیز د...

چرا جدا نمی شود دلم دمی زیادتومگر چه کرده بادلم تیرنگاه پاک ...

لبت زندان و لبهایم شد احضارکه گیرد بوسه های داغ و ...

چنان دل کندم از یاری دل آزارکه بین ما نبوده عشقی انگارولی در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط