پارت

پارت۱۵
کوک پس چرا تهیونگ این چند وقت رو مود خوب
لنی شاید اتفاقی خوبی براش افتاده
کوک اره حتما
زنگ تموم شدن زنگ تفریح میخوره
لنی بیا بریم کوک کوچولو
کوک حالا من شدم کوچولو
لنی اره ( با خنده)
کوک وایسا بیبنم
و کوک میفته دنبال لنی و اون ها تا کلاس می دو اند
معلم خیلی خب بچه ها بشینین
معلم بچه ها فردا میریم اردو بوسان و ۵ روز اونجایم لباس موشیدن اختیاری و اینکه لباس ساحلی بردارین
پرش زمانی به ۳ ساعت بد
لنی سلام بابا
سان ها سلام دخترم مدرسه چطور بود
لنی خوب بود یه خبر دارم
سان ها عه منم یه خبر دارم
لنی تو اول بگو
سان ها مامانت هفته دیگه از نیویرک میاد( بچه ها من یادم رفت مامان لنی بخاطر شرکت رفت بود نیویورک )
لنی آخ جون
سان ها حالا خب تو
لنی فردا میریم بوسان
سان ها عه چند روز
لنی ۵ روز
سان ها پس خوب مامانت ۲۷ میاد می خوام یه مهمونی بگیرم
لنی عه جه خوب
پرش زمانی به فردا
توی مدرسه
کوک تهیونگ داشتن حرف میزدن که لنی سرعت میاد توی کلاس و میر پشت کوک قائم میشه
کوک نگران میشه و میپرسه
کوک چی شد لنی
لنی با صدای لرزان توی.....راه ......ب..و....د......که.......خوردم........به......یه .د.....ختر.... و گوشی..... اون....افت...اد...و.....دوست........پسرش......افتاد....دنبالم
کوک لنی رو آروم میکنه و میگه
کوک تا من اینجام نگران نباش من اینجام
که یهویی یوچان( همون پسر قلدر وارد میشه)
یوچان اون کجاست (با داد)
بقیه بچه ها کی
یوچان همون دختر
#رمان #تهیونگ #جونگکوک
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۶ یوچان همون دختر بیشعور که گوشی دوست دخترم رو انداخت(...

پارت ۱۷ دوست لورا نرسید که ساکش رو بزار بالا و ساکش لیز خورد...

پارت ۱۴ لنی باشه ولی منظورم این نبود کوک یه بوسیه دیگه به لب...

پارت ۱۳ بچه ها هورا پرش زمانی به ۱ ساعت بد زنگ تفریح خورد لن...

the other side of the world

رمان عشق و نفرت پارت۶جونگ کوک : بریم بخوابیم بچه ها بیاین دا...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط