لذت ببر از این که گرفتار تو هستم

لذت ببر از این که گرفتار تو هستم
از این که زمین خورده‌ی آزار تو هستم

لذت ببر از بازی خوبت که در این نقش
انگار کسی گوشه‌ی افکار تو هستم

ما خاطره‌ی مشترکی هم که نداریم
انگار نه انگار که من یار تو هستم

دیروز، تو دنبال من شک زده بودی
امروز نه دنباله، که تکرار تو هستم

آنقدر نگاهم نکن آنقدر بگو نه
تا خسته شوی، عاشقِِ انکار تو هستم

ویرانی من فرصت آباد شدن بود
مدیون همین عشق ستمکار تو هستم

این حس درستی‌ست که ما هر دو خرابیم
من آینه‌ی لحظه‌ی دیدار تو هستم

📝 افشین یداللهی
دیدگاه ها (۷)

هر خم زلف تو یک جمع پریشان داردوه که این سلسله صد سلسله...

منزل خاصی نمی‌‌‌خواهد عبادتگاه شوقهر کف خاکی که آنجا سر نهی،...

نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارمببین در رنگ رخسارم بیندیش ...

زندگے سرخے سیبے است ڪہ افتادہ بہ خاڪ...بہ نظر خوب رسیدیم ...

My angel (part 13)پشتت رو بهش کردی تا بیشتر از این متوجه خجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط