رمان زهرگل

رمان زهرگل🫂


۲سال بعد.

بالاخره امروز رضا از رکسآنا باکلی بدبختی طلاق میگره. توی این دوسال.
دیاناوارسلان: نامزد کردن
متین و نیکا: عروسی کردن
محشاومحراب: یه بچه دارن.
توی افکارم بودم که رضا دستم رو کشید.
رضا: تمام شد. تموم تموم.
پانیذ: واقعاً(باذوق)
رضا: البته.



۴سال بعد



۴سال میگذره.
من و رضا ازواج کردیم و البته یه کوچوله ی پسر رامین و رستا خانم به ما اضافه شدن.




پــاـــــیـــاــــن



خب این رمان تمام شد.
شب منتظر رمان جدید باشید❤☘️🌹
دیدگاه ها (۹)

خب بریم که شناسنامه رومان جدید که بر حسب رای شما کاپل اصلی ا...

رمان مرزعشق🫀رمان اینشکلیه که ارسلان و خانواده اش،دیانا و خان...

چقدر دلم برای این کاپل تنگ شده.:) 💔😔 خب بریم سراغ چالش چالشم...

رمان زهرگل🫂(بچه ها ماجرای رضا رو سربسته بگم چون نمیخوام زیاد...

پیوند جادو ۱: p13

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط