براش نوشتم

براش نوشتم
"راستش زخماي اين دستام ديگه خيلي عود كردن از بس كه به هرطنابي اويزون شدن براي نگهداشتنت
اين دستا خيلي خستن براي خواهش كردن براي نگهداشتن...
حالا ميخوام رهات كنم...ميخوام دستامو باز بذارم تا بري تا ازاد بشه اين طناب...از من برو...
ميخوام زخمام خوب بشن..."
اما ادما بايد ياد ميگرفتن وقتي زخم ميزنن خودشون هم بهش برسن نه؟...

#𝐒𝐞𝐭𝐚𝐫𝐞𝐡_𝐊𝐢𝐦𝐢𝐲𝐚
دیدگاه ها (۰)

آدم بعضی وقتا نمیدونه چی حالشو خوب می‌کنه...نمیدونه با چی آر...

من تو را برای شعربر نمی گزینم ؛شعر ، مرا برای تو برگزیده است...

هر شب دوست داشتنتشکلِ دیگری‌ست یک شب میانِ غزل واژه می‌شود ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط