Part
#Part242
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
نمیدونم شاید اگه خودکشی نمیکرد،
اگه اون کار احمقانه رو نمیکرد شاید هیچ وقت جرأت نمیکردم باهاش روبرو بشم یا اگه پلیس ما رو نمیگرفت حالا حالا ها نداشتمش
سرنوشت چیز عجیبیه!
الان دیگه به حکمت خدا شک ندارم
آره شاید چیزی رو ازمون بگیره ولی خیلی خیلی بالاتراش رو بهمون میده
با تموم شدن اهنگ
شیرین صدای ضبط رو کم کرد
_ سامی؟
+ جون سامی، چی میخوای لامصب که از الان بگم نمیتونم بهت بگم نه
مثل بچه ها ذوق کرد
_ اوم پس بستنی میخوام
این دختر هنوز بزرگ نشده
+ چشم حالا چه نوع بستنی؟
_ بستنی اکبر مشتی همونی که تو تجریشه
+ خانم شکمو ١٢ شبه ها!
_ سام تا دیر وقت اونجا بازه به خدا
خندیدم و مسیر رو عوض کردم
مگه میشه به این کوچولو نه گفت
بالاخره بستنیش رو خورد ولی دل من با بستی خوردنش رفت
خیلی بد بستنیش رو لیس میزد
فکر های ناجوری مغزم رو در برگرفته بود
_ شیرین؟
+ جونم عشق من
رسیدم تو باغ
همه خواب بودند، خوب میبینم که یاسمن اومده خونه!
خوبه که فعلاً با رحمان مراعت میکنه!
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
نمیدونم شاید اگه خودکشی نمیکرد،
اگه اون کار احمقانه رو نمیکرد شاید هیچ وقت جرأت نمیکردم باهاش روبرو بشم یا اگه پلیس ما رو نمیگرفت حالا حالا ها نداشتمش
سرنوشت چیز عجیبیه!
الان دیگه به حکمت خدا شک ندارم
آره شاید چیزی رو ازمون بگیره ولی خیلی خیلی بالاتراش رو بهمون میده
با تموم شدن اهنگ
شیرین صدای ضبط رو کم کرد
_ سامی؟
+ جون سامی، چی میخوای لامصب که از الان بگم نمیتونم بهت بگم نه
مثل بچه ها ذوق کرد
_ اوم پس بستنی میخوام
این دختر هنوز بزرگ نشده
+ چشم حالا چه نوع بستنی؟
_ بستنی اکبر مشتی همونی که تو تجریشه
+ خانم شکمو ١٢ شبه ها!
_ سام تا دیر وقت اونجا بازه به خدا
خندیدم و مسیر رو عوض کردم
مگه میشه به این کوچولو نه گفت
بالاخره بستنیش رو خورد ولی دل من با بستی خوردنش رفت
خیلی بد بستنیش رو لیس میزد
فکر های ناجوری مغزم رو در برگرفته بود
_ شیرین؟
+ جونم عشق من
رسیدم تو باغ
همه خواب بودند، خوب میبینم که یاسمن اومده خونه!
خوبه که فعلاً با رحمان مراعت میکنه!
- ۲.۵k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط