بچه که بودم یه بار دوستم اومد خونمون یهو مامان بابام دعوا

بچه که بودم یه بار دوستم اومد خونمون یهو مامان بابام دعواشون شد قیافمو که دید
دستاشو گذاشت رو گوشام گفت: نگران نباش من هیچی نمیشنوم ما هنوز باهم رفیقیم :)
دیدگاه ها (۳)

اگه میتونی با خنده هات دیونش کنی دریغ نکن😉

در جواب «چه عجب بی‌معرفت !! یادی ازما کردی»فقط باید گفت«خودت...

تعداد دقیق مژه هایت 👀 را می دانم تعجب نکن!مگر زندانی کاری ج...

زندگی نامعلوم

برادرای هایتانی پارت ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط