پارت ۵ فیلم عشق در نفرت
ا/ت :ارهههه برین ترسو ها هق
ا..اینا دیگه چجور پلیسی هق هستن بخاطر شغلشون از مجرم هق میگذرن
ا/ت: ا..ا مین هوووو د..کتر حالش چطوره ؟
دکتر :حالش خوبه اما شکستگیش زیاده
ا/ت:حالش خوب میشه مگه نه
دکتر :اره با گذر زمان حالش بهتر میشه
ا/ت :ممنون
مین هو رو بردم تو بخش
ا/ت:اقای دکتر اون مرضی که با امبولانس پشت سر ما آوردن میدونین شماره اتاقش چنده ؟
دکتر:از بستگانش هستین؟
ا/ت:اممم...بله
دکتر :شماره ی ....۳۹
ا/ت: اهان ممنون
ا/ت : خوببب ۳۸..عا۳۹ خوب ببینیم اقای جعون پلیسارو چجور خریدی
نفس عمیق کشیدمو وارد اتاق شدم
کوک :شما؟
ا/ت :م..من دوست دختر همون پسری هستم که بهش زدین
کوک:خوب که چی اومدی واسه من حکم صادر کنی 😏
ا/ت:شاید نمیدونم
کوک: او چه زبون درازم هستی ....خانمی
ا/ت :اولا من خانمی تو نیستم... دوم اومدم بگم که با بد کسی در افتادی من تاتورو لایه میله های زندان نبینم راحت نمیشم فهمیدی
کوک :اواو...اینو بیبین کی داره میگه خانمی ببین تو هنوز منو نشناختی .... اونو تو خوابتم نمیبینی خانمی
ا/ت:به من نگو خانمی عوضی سزای این کارتو پس میدی حالا میبینی احمق..... صبر کن بهت میفهمونم
ا/ت : خبر نگار های عزیز اقای جعون به دلیل مستی زیاد با دوست پسر من تصادف کردم
۱خبر نگار:این داره چی میگه
۲خبرنگار:هی خبر داغی میشه
ا/ت :حالا میتونین برینو خبر هارو چاپ کنین ... احمقا
از زبان کوک
وقتی اون دختره اسکل به خبر نگارا گفت با خودم عهد کردم که بلایی سرش بیارم که خودش بهم بگه تورو خدا منو بکش ه
سونگ :کوک با این دختره چیکار میکنی؟ مبادا کار اشتباهی بکنی پسرم....او پسرم مرخص شدی بلند شو لباستو بپوش بریم خونه
چند روز بعد
تو این چند روز ا/ت همش شایعه پراکنی میکنه باید یه بار برای همیشه ریششو قط کنم
کوک :نامجونننن (بچه ها نامجون عضوی از فیک نیست چون اسمی واسه دست یار کوک پیدا نکردم اینو نوشتم )
نامجون:بله بفرمایید
کوک :به همه ی خبر نگار ها بگو بیان استودیو بگو اقای جعون میخواد درمورد اتفاق چن روز پیش صحبت کنه
نامجون:چشم
کوک :فقط زود
نامجون :بله قربان
تا پارت بعد بابای 🖐❤
لایک و کامنت یادتون تره وقرنه ادامه نمیدم 😊
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
ا..اینا دیگه چجور پلیسی هق هستن بخاطر شغلشون از مجرم هق میگذرن
ا/ت: ا..ا مین هوووو د..کتر حالش چطوره ؟
دکتر :حالش خوبه اما شکستگیش زیاده
ا/ت:حالش خوب میشه مگه نه
دکتر :اره با گذر زمان حالش بهتر میشه
ا/ت :ممنون
مین هو رو بردم تو بخش
ا/ت:اقای دکتر اون مرضی که با امبولانس پشت سر ما آوردن میدونین شماره اتاقش چنده ؟
دکتر:از بستگانش هستین؟
ا/ت:اممم...بله
دکتر :شماره ی ....۳۹
ا/ت: اهان ممنون
ا/ت : خوببب ۳۸..عا۳۹ خوب ببینیم اقای جعون پلیسارو چجور خریدی
نفس عمیق کشیدمو وارد اتاق شدم
کوک :شما؟
ا/ت :م..من دوست دختر همون پسری هستم که بهش زدین
کوک:خوب که چی اومدی واسه من حکم صادر کنی 😏
ا/ت:شاید نمیدونم
کوک: او چه زبون درازم هستی ....خانمی
ا/ت :اولا من خانمی تو نیستم... دوم اومدم بگم که با بد کسی در افتادی من تاتورو لایه میله های زندان نبینم راحت نمیشم فهمیدی
کوک :اواو...اینو بیبین کی داره میگه خانمی ببین تو هنوز منو نشناختی .... اونو تو خوابتم نمیبینی خانمی
ا/ت:به من نگو خانمی عوضی سزای این کارتو پس میدی حالا میبینی احمق..... صبر کن بهت میفهمونم
ا/ت : خبر نگار های عزیز اقای جعون به دلیل مستی زیاد با دوست پسر من تصادف کردم
۱خبر نگار:این داره چی میگه
۲خبرنگار:هی خبر داغی میشه
ا/ت :حالا میتونین برینو خبر هارو چاپ کنین ... احمقا
از زبان کوک
وقتی اون دختره اسکل به خبر نگارا گفت با خودم عهد کردم که بلایی سرش بیارم که خودش بهم بگه تورو خدا منو بکش ه
سونگ :کوک با این دختره چیکار میکنی؟ مبادا کار اشتباهی بکنی پسرم....او پسرم مرخص شدی بلند شو لباستو بپوش بریم خونه
چند روز بعد
تو این چند روز ا/ت همش شایعه پراکنی میکنه باید یه بار برای همیشه ریششو قط کنم
کوک :نامجونننن (بچه ها نامجون عضوی از فیک نیست چون اسمی واسه دست یار کوک پیدا نکردم اینو نوشتم )
نامجون:بله بفرمایید
کوک :به همه ی خبر نگار ها بگو بیان استودیو بگو اقای جعون میخواد درمورد اتفاق چن روز پیش صحبت کنه
نامجون:چشم
کوک :فقط زود
نامجون :بله قربان
تا پارت بعد بابای 🖐❤
لایک و کامنت یادتون تره وقرنه ادامه نمیدم 😊
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
- ۳۷.۸k
- ۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط