تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_71


ی دقیقه ع استوری ک گزاشتم نگذشته بود ک صدا نوتیف گوشیم اومد

مطمئن بودم کوکه
چون جز اون همه رو بی صدا بودن
اما اون ک گفته بود نمیتونه گوشی رو برداره
باذوق فراوان با فکر اینکه دلش برام تنگ شده یا همچین چیزا گوشی رو برداشتم
اما وقتی پیامش رو خوندم
حالم گرفته شد

کوک:به به خانم جئون چ لباس قشنگی!
حرفام یادت رفت؟

شت فکر کنم تا ی هفته یا حتی بیشتر نتونم راه برم

ات:عامم چیزه کوک توضیح میدم باشه؟
پیامم ارسال نشد
درسته!
بلاک شده بودم.بلاکم کرده بود

ات:هانا دلم میخاد جرت بدم پدصگگگگ
هانا:چته وحشی
ات:میمردی اونارو دعوت نمیکردیی؟
هانا:چیشده مگه؟
ات:هیچی کوک بیاد تا ی هفته نمیتونم راه برم
هانا:اخه گناه داری ک(خنده
ات:خفشو پارت میکنماا
هانا:خاا وحشی ،من ساعت 12 میرماا
ات:بهتر لش ببر
هانا :بی ادب

دیگه جوابشو ندادمو یکم با گوشی ور رفتم و دنبال ی راه برای پیام دادن ب کوک بودم

اما خب ع همه جا بلاکم کرده بود
ساعت 11شب بود
همینطوری داشتم با گوشی ور میرفتم ک چشام گرم شدو خابیدم


......
دیدگاه ها (۰)

ادامشششششض

اصکی میری بهم بگو

ادامش

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_70کوک:باشه فندوقمبعد باهم میرن پ...

اسم رمان : jk ✨ ویو ی اتات: چییییی!!!!!! لارا : چ. چ. چی چی...

پارت ۴رز وحشیات...داخل فکر و افکارا قرق بودم و به جای نامعلو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط