ویو بورامچشمام رو باز کردم احساس کردم یه چیز سنگین رو شک
ویو بورام:چشمام رو باز کردم احساس کردم یه چیز سنگین رو شکمم هست نگاه کروم دیدم که جونگ کوکه خوابش برده(اوخییییییی)
(پرستار اومد)
پرستار:اقا سرتون رو از شکم بیمار بردارید مریض هستن(بزنم از دهن اون پرستاره)
کوک:چی؟اها باشه
کوک:عه بیدار شدی؟
بورام:خرگوش کوچولو خوابیده بودی؟
کوک:هعییی سر حرفت میمونی دیگه
بورام:ببخشید ددی
کوک:افرین کوشولو
(سوار ماشین شدن)
ویو بورام:یه چیزی بوش اومد از پنجره ماشین نگاه کردم اون.....
(پرستار اومد)
پرستار:اقا سرتون رو از شکم بیمار بردارید مریض هستن(بزنم از دهن اون پرستاره)
کوک:چی؟اها باشه
کوک:عه بیدار شدی؟
بورام:خرگوش کوچولو خوابیده بودی؟
کوک:هعییی سر حرفت میمونی دیگه
بورام:ببخشید ددی
کوک:افرین کوشولو
(سوار ماشین شدن)
ویو بورام:یه چیزی بوش اومد از پنجره ماشین نگاه کردم اون.....
- ۸۵۴
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط