اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۱۳
(ویو کوک)
دکتر دوباره با همون لحن خواست چیزی بگه که
جونگ کوک : حرف اضافه نباشه......نابی کی بهوش میاد
دکتر یکم مکث کرد....
دکتر : برای ۴ ساعت کاملآ بی هوشش کردم ....اگه بهوش بیاد حالش بد میشه
فعلآ صبر کنید
جونگ کوک: اوکی
دکتر رفت رفتم کنار نابی نشستم ساعت ۴ بود تقریباً نگاهی به
اجزای صورتش کردم بی نقص بود....
چرا هر دفعه به زیبایی این دختر اعتراف می کنم
نمی دونم چقدر گذشت که یکم کنارش خوابم برد که با صدای زنگ گوشیم بیدار
شدم نگاهی به گوشیم کردم مامانم بود اوف حتماً دوباره می خواد دعوا راه بندازه
گوشی جواب دادن
(مکالمه تماس)
جونگ کوک: بله مامان
مامان کوک: پسره خنگ کجایی ( داد)
جونگ کوک: داد نزن .............مثلاً به شما چه
با دادی که زد گوشم کر کرد
مامان کوک: اگه امروز نیای خونه بابات میکشتت
جونگ کوک: این که همیشه می خواد انجام بده
مامان کوک: چرا اینقدر با دختره هرزه هستی که بابات داغ کرده
وقتی این حرف زد گوشی قطع کردم اههه همیشه همین حرفا خودشون خسته
نشدن نگاهی به ساعت کردم ۷ صبح بود نگاهی به تختی که نابی روش بود کردم
خالی بود دختر احمق حتی تشکر هم نکرده رفته چرا من به این دختر کمک کردم
بلند شدم و به سمت خونه حرکت کردم
(ویو نابی)
چشمام آروم باز کردم خیلی تار بود نگاهی به اون طرفم کردم جونگ کوک بود
ولی با صدای یکی تمام بدنم یخ کرد
گوک مین بود داشت با تزریق دارویی بیدارم می کرد
گوک مین: خفه شو و باهام راه بیا
نابی: من ...من ... نمی خوام دوباره بیام اون خونه
گوک مین: ...........................
بچهها من آدمین نیستم خواهرش هستم خودش نمی تونه پارت بزاره من بجاش گذاشتم
الان می گید چطور پس کی نوشته خواهرم از قبل براتون همیشه پارت آماده می کنه
پارت ۱۳
(ویو کوک)
دکتر دوباره با همون لحن خواست چیزی بگه که
جونگ کوک : حرف اضافه نباشه......نابی کی بهوش میاد
دکتر یکم مکث کرد....
دکتر : برای ۴ ساعت کاملآ بی هوشش کردم ....اگه بهوش بیاد حالش بد میشه
فعلآ صبر کنید
جونگ کوک: اوکی
دکتر رفت رفتم کنار نابی نشستم ساعت ۴ بود تقریباً نگاهی به
اجزای صورتش کردم بی نقص بود....
چرا هر دفعه به زیبایی این دختر اعتراف می کنم
نمی دونم چقدر گذشت که یکم کنارش خوابم برد که با صدای زنگ گوشیم بیدار
شدم نگاهی به گوشیم کردم مامانم بود اوف حتماً دوباره می خواد دعوا راه بندازه
گوشی جواب دادن
(مکالمه تماس)
جونگ کوک: بله مامان
مامان کوک: پسره خنگ کجایی ( داد)
جونگ کوک: داد نزن .............مثلاً به شما چه
با دادی که زد گوشم کر کرد
مامان کوک: اگه امروز نیای خونه بابات میکشتت
جونگ کوک: این که همیشه می خواد انجام بده
مامان کوک: چرا اینقدر با دختره هرزه هستی که بابات داغ کرده
وقتی این حرف زد گوشی قطع کردم اههه همیشه همین حرفا خودشون خسته
نشدن نگاهی به ساعت کردم ۷ صبح بود نگاهی به تختی که نابی روش بود کردم
خالی بود دختر احمق حتی تشکر هم نکرده رفته چرا من به این دختر کمک کردم
بلند شدم و به سمت خونه حرکت کردم
(ویو نابی)
چشمام آروم باز کردم خیلی تار بود نگاهی به اون طرفم کردم جونگ کوک بود
ولی با صدای یکی تمام بدنم یخ کرد
گوک مین بود داشت با تزریق دارویی بیدارم می کرد
گوک مین: خفه شو و باهام راه بیا
نابی: من ...من ... نمی خوام دوباره بیام اون خونه
گوک مین: ...........................
بچهها من آدمین نیستم خواهرش هستم خودش نمی تونه پارت بزاره من بجاش گذاشتم
الان می گید چطور پس کی نوشته خواهرم از قبل براتون همیشه پارت آماده می کنه
- ۱۱.۸k
- ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط