بازگشت یک شاهکار به بازار کتاب ایران رمانی که به زعم

بازگشتِ یک شاه‌کار به بازار کتابِ ایران. رمانی که به زعمِ من مخاطب را شگفت‌زده می‌کند. رمانی که ما بسیار از کهنه‌فروشی‌ها می‌خریدیم‌اش و حالا ترجمه‌ی عالی بابک شهاب از روسی از آن درآمده. «ما» نوشته‌ی یِوگنی زامیاتین. این رمان را به نوعی از پدران ژانر پادآرمان‌شهری می‌دانند که به شکل مستقیم بر کتاب‌هایی چون «۱۹۸۴» از اورول، «دنیای قشنگِ نو» از هاکسلی، «پیانوی خودنواز» از وونه‌گات و... تاثیر گذاشته. رمانی که آن را اولین اثر ممنوع‌الچاپ می‌دانند در اتحاد جماهیر شوروی. زامیاتین که خود انقلابی پرشوری بود و زندان‌کشیده و شکنجه‌دیده خیلی زود به شوروی و آرمان.های‌اش مشکوک شد. او انتظار آن حجم کشتار و یک‌سونگری را نداشت و برای همین رمانِ «ما» را در سالِ ۱۹۲۱ نوشت که به سرعت ممنوع شد و اول بار نسخه‌ی انگلیسی‌اش در نیویورک درآمد در سال ۱۹۲۴. و همین مغضوب‌اش کرد. اخراج از حزب، انجمن نویسنده‌گان و درنهایت شانس آورد که استالین اجازه داد خاک شوروی را ترک کند. او در سالِ ۱۹۳۷ در پنجاه و سه ساله‌گی در پاریس از دنیا رفت و شاه‌کارش شصت و هشت سال بعد نوشتن در ۱۹۸۸ در شوروی به روسی درآمد. رمان «ما» قصه‌ی شوروی‌ست هزار سال بعد از پیدایش. مردمی که کاملن مطیع‌اند و سر‌به‌زیر و رییس شهر که معتقد است بهشت را برای‌شان رقم زده. هیچ‌کس حتا قهرمان رمان که یک مهندس است اسمی ندارد. مردی که می‌خواهد تغییری ایجاد کند... زامیاتین با استفاده از ایده‌ی فوتوریسم که مایاکوفسکی سردم‌دارش بود رمان خود را نوشت. منتها خیلی زود وحشتِ حکومت ایده‌ئولوژیک را پیش‌بینی کرد و جهانی که ماشینی شده. زامیاتین بعد از آن‌که فهمید نویسنده‌گان و هنرمندان باید زیر نظر دولت کار کنند برآشفت و مقاله‌ای مشهور نوشت با عنوانِ «متاسفم که» و گفت:« ادبیات واقعی فقط آن‌جایی به وجود می‌آید که خالقان‌اش نه حقوق‌بگیرانِ سخت‌کوش و قابلِ اعتماد بلکه دیوانه‌گان، عزلت‌گزیده‌گان، ملحدان، خیال‌بافان، نافرمانان و شک‌اندیشان باشند». او که با شور در سال‌های منتهی به انقلاب خود را فدا کرده و برای سرنگونی تزار مبارزه کرده بود به سرعت به عنوانِ دشمن خلق معرفی شد. او به آینده‌ای امید داشت فارغ از خون و حبس و ترور و ناگهان خود را با هیولایی مواجه دید که به سرعت داشت مردم را به توده.های یک‌شکل تبدیل می‌کرد. زامیاتین در رمانِ «ما» این آرمان‌شهر پوک را تصویر کرد. رمانی که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود. «ما» قبلن دو بار به فارسی درآمد و هر دو بار از سوی سینه‌چاکان شوروی بایکوت شد. حالا انتشار منقحِ این رمان من را به وجد آورده و سرخوش که جای خالی‌اش پر شد.
دیدگاه ها (۱۶۸)

جان لوکاره برای چند نسل از ما چیزی بیش از یک نویسنده بود. دا...

نوشتن از هر تکه‌ی ادبیات در این روزگار نکبت‌زده‌ی مرگ‌اندودِ...

چشم‌هاش را نگاه کنید. چه در نمونه‌ی رنگی‌شده، چه در سیاه و س...

فرورفته در کُت‌اش، پوست‌اش، خودش... صحنه‌ای پرتکرار در شهرها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط