زندگی نامعلوم
پارت سی و چهارم
از زبان دایون: رفتم سوار ماشین شدم که جونگ هی سریع بوسیدتم
جونگ هی: خوشگل من چطوره؟
دایون: عالیه
در اصل افتضاح
جونگ هی : خب عشقم اول بریم لباس عروسی یا انتخاب تالار؟
دایون: نمیدونم فرق نمیکنه(بی تفاوت)
نمیدونم چرا اما هیچ ذوقی نداشتم و معلوم شد جونگ هی فهمید چون لحن حرف زدن پر ذوقش تبدیل به ناراحتی شد اصلا برام مهم نبود...نه نه خدایا این داره میشه شوهرم مگه میشه ناراحتیش برام مهم نباشه
دایون: به چی فکر میکنی
جونگ هی: به اینکه چقدر برات بی ارزشم
دایون: اینجوری نگو
جونگ هی: راستش رو میگم
دایون: باشه پس منم برات بی ارزشم
جونگ هی: تو چرا؟
دایون: نمیدونم همونجوری که تو میگی بهتر بگم فکر میکنی برام بی ارزشی منم میگم من برات بی ارزشم(اخم کیوت)
جونگ هی: (خنده)عی بابا حالا من یه چیزی هم بدهکار شدم خوبه خودت مقصری
دایون: به هرحال من دخترم و باید نازم رو بکشی آقا
جونگ هی: باشه
دیدم پیاده شد رفت یه شیرکاکائو خرید و اوردم اخجوننننننننن میمیرم برای شیرکاکائو(منم میمیرم دایون😂) ولی باز خونسردی خودم رو حفظ کردم و گفتم
دایون: که چی من که خر نمیشم
جونگ هی: خیلی پرویی مقصر تویی من باید منت کشی کنم(خنده)
دایون: باشه من بخشیدم فقط شیرکاکائو رو بده
جونگ هی: بفرمایید ملکه
دایون: ممنون حالا هم برو برای خرید کارت های عروسی
جونگ هی : چشم
رفتیم کارت های خوشگل گرفتیم و به سمت خونه جونگ هی رفتیم خیلی دوست داشتم خودم بنویسم اسم هارو
جونگ هی: خب رسیدیم
پریدم پایین تند تند رفتم داخل اولین باری نبود که میومدم اینجا قبلا هم اومده بودم ...با ذوق کارت هارو نگاه میکردم جونگ هی که منو دید خندید و گفت
جونگ هی: فدای ذوق کردنت بشم الهی(خنده)
دایون: ممنون حالا هم بیا بنویسیم
شروع کردیم به نوشتن که رسیدم به آخرین نفر یعنی.......
@taiyonglowa اینم برای تو خوشگلم
از زبان دایون: رفتم سوار ماشین شدم که جونگ هی سریع بوسیدتم
جونگ هی: خوشگل من چطوره؟
دایون: عالیه
در اصل افتضاح
جونگ هی : خب عشقم اول بریم لباس عروسی یا انتخاب تالار؟
دایون: نمیدونم فرق نمیکنه(بی تفاوت)
نمیدونم چرا اما هیچ ذوقی نداشتم و معلوم شد جونگ هی فهمید چون لحن حرف زدن پر ذوقش تبدیل به ناراحتی شد اصلا برام مهم نبود...نه نه خدایا این داره میشه شوهرم مگه میشه ناراحتیش برام مهم نباشه
دایون: به چی فکر میکنی
جونگ هی: به اینکه چقدر برات بی ارزشم
دایون: اینجوری نگو
جونگ هی: راستش رو میگم
دایون: باشه پس منم برات بی ارزشم
جونگ هی: تو چرا؟
دایون: نمیدونم همونجوری که تو میگی بهتر بگم فکر میکنی برام بی ارزشی منم میگم من برات بی ارزشم(اخم کیوت)
جونگ هی: (خنده)عی بابا حالا من یه چیزی هم بدهکار شدم خوبه خودت مقصری
دایون: به هرحال من دخترم و باید نازم رو بکشی آقا
جونگ هی: باشه
دیدم پیاده شد رفت یه شیرکاکائو خرید و اوردم اخجوننننننننن میمیرم برای شیرکاکائو(منم میمیرم دایون😂) ولی باز خونسردی خودم رو حفظ کردم و گفتم
دایون: که چی من که خر نمیشم
جونگ هی: خیلی پرویی مقصر تویی من باید منت کشی کنم(خنده)
دایون: باشه من بخشیدم فقط شیرکاکائو رو بده
جونگ هی: بفرمایید ملکه
دایون: ممنون حالا هم برو برای خرید کارت های عروسی
جونگ هی : چشم
رفتیم کارت های خوشگل گرفتیم و به سمت خونه جونگ هی رفتیم خیلی دوست داشتم خودم بنویسم اسم هارو
جونگ هی: خب رسیدیم
پریدم پایین تند تند رفتم داخل اولین باری نبود که میومدم اینجا قبلا هم اومده بودم ...با ذوق کارت هارو نگاه میکردم جونگ هی که منو دید خندید و گفت
جونگ هی: فدای ذوق کردنت بشم الهی(خنده)
دایون: ممنون حالا هم بیا بنویسیم
شروع کردیم به نوشتن که رسیدم به آخرین نفر یعنی.......
@taiyonglowa اینم برای تو خوشگلم
- ۱۱.۴k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط