شبسیاهم

#شبِ_سیاهم
#Part_6

(هیونجین)

گوشیمو برداشتم و دیدم فلیکس پیام داده

(چت هیون و فلیکس)

+کجایی؟

_خونه ی لینو

+کی میری خونه خودت؟

_چند دقیقه دیگه

+عاام باشه

_براچی پرسیدی؟

+هیچی

_مطمئنی؟

+آره

_یه چیزی میخواستی بگی ها

+عااام نه نه فقط میخواستم بگم که میشه امشب بیام خونه ی تو؟

_آره چرا نشه

+مزاحم نیستم؟

_نه بابا این چه حرفیه من از خدامه

+پس میای دنبالم؟

_آره تا ۱۰ دقیقه دیگه اونجام

+مرسی

(تامام)

گوشیو گذاشتم تو جیبم و رفتم در اتاق لینو رو باز کردم و دیدم کاملا ل.خ.ت خوابیده

_لینو

*هوومم

_من میرم خونه کار نداری

*نه

_خدافظ

از خونه رفتم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم دنبال فلیکس اومد سوار ماشین شد و رفتیم سمت خونم

_خب حالا چرا میخواستی بیای خونه ی من

+عااممم ‌..... هیچی همینجوری ..... میخوام کنار تو بخوابم

لبخندی زدم

_خوبه

رسیدیم و پیاده شدیم رفتیم داخل خونه

_شام خوردی

+آره من سیرم

_منم خوردم پس بریم بخوابیم

لباسامونو عوض کردیم و رفتیم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدیم و اونم اومد کنارم محکم تو بغلم گرفتمش و خوابیدیم ولی تقریبا ساعت ۱ شب بود که سنگینی روی خودم حس کردم و بیدار شدم و دیدم فلیکسه با تعجب نگاش کردم

_نصف شبه جوجه داری چیکار میکنی؟

یهویی دیدم ل.بشو روی ل.بم کوبید و شروع کرد به م.ک زدن و منم که از خدا خواسته سریع همراهیش کردم و بعد چند دقیقه ازم جدا شد یهو دیدم که داره لباسامو در میاره با تعجب نگاش کردم

_فلیکس؟؟ چیکار میکنی؟؟

+حرف نباشه

همه ی لباسامو در آورد بعدشم رفت پایین تخت و لباسای خودشم در آورد و اومد ر.وم برگام ریخته بود و با تعجب نگاش میکردم این جوجه کوچولو چش شده یه ب.وسه رو ل.بم کاشت و یکم به خودم و ب.دنم خیره شد

_فلیکس واقعا میخوای انجامش بدی؟

+اوهوم ..... همکاری میکنی؟

_من که از خدامه

لبخندی زد و همونطور که ر.وم بود رفت پایین و یهو دیدم که دی.کمو کرد تو دهنش تا اینکارو کرد کل وجودم به لرز افتاد هیچوقت تاحالا همچین حس خوبی نداشتم اونم با کسی که دوسش دارم انقدر محکم و وحشیانه دی.کمو میخورد که واقعا فقط میخواستم ادامه بده دستمو پشت سرش گذاشتم و به ج.لوم فشارش دادم و دی.کم تا ته رفت توی دهنش و صدای آ.ه کشیدنم بلند شد دی.کمو از دهنش خارج کرد و اومد ر.وم و یه ب.وسه رو ل.بم کاشت

+بقیش با توعه هیون

لبخندی زدم و با یه حرکت انداختمش زی.رم و دی.کمو با یه حرکت وارد س.ور.اخ وس.طش ک.ردم و شروع کردم به ضربه زدن و خودشم از پشت ب.اس.نم گرفت و به داخ.ل خودش هلم میداد و ضربه هامو محکم تر کرد و صدای آ.ه و ن.اله هاش کل اتاقمو برداشت بعد از آخرین ضربه هام ازش بی.رون ک.شیدم و برشگردوندم و دی.کمو به سختی وارد پ.ش.تش کردم خیلی ت.نگ بود و به سختی داخ.لش حرکت میکردم ضربه های خیلی خیلی محکم و با سرعتی بهش می.زدم و بعد چند دقیقه خ.وابیدم ر.وش و داخ.لش ک.ام ک.ردم و همونطور ر.وی ب.دن س*.ک.*سیش استراحت کردم نفس نفس میزد و ب.دنش عرق کرده بود با شنیدن هر نفسش قلبم به تپش میوفتاد ازش بی.رون ک.شیدم و از ر.وش بلند شدم و محکم تو بغلم گرفتمش

+هیون خیلی دوست دارم

_من بیشتر جوجه کوچولو

دیگه تو بغلم خوابش برد



#huynlix
دیدگاه ها (۱۰)

#شبِ_سیاهم #Part_7 (لینو)فرداش بلند شدم و رفتم مدرسه و وارد ...

داره قلبم وایمیستههههههههه #huynlix

#شبِ_سیاهم #Part_5از شونه هاش محکم گرفتم اشکام داشت میریخت*ه...

#شبِ_سیاهم #Part_4 (چند روز بعد)توی کلاس نشسته بودم که یهو ه...

#شش_پارتی#هیونجین #درخواستی p⁵وقتی میفهمه بارداری... نگاش کر...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط