دفترچه خاطرات
دفترچه خاطرات💫
part:¹⁰
ا.ت:اشکال نداره من سعی خودم رو میکنم
تهیونگ:فقط ا.ت دکتر گفت معده ات مشکل پیدا کرده..ممکنه اول هاش دردت موقع ورزش و رژیم زیاد باشه برای همین گفت یکی باید کمکت کنی که من کمکت میک....ای بابا نه من کار دارم نمیتونم
جین:معلومه نمیتونی کلی کار تو شرکت ریخته
تهیونگ:راست میگی...راستی جین تو دوست ا.تی
جین:ن..آره برای چی میگی🗿
تهیونگ:میتونی کمکش کنی
جین:چی؟
تهیونگ:به عنوان برادر بزرگترت دستو....
ا.ت:نمیخواد جین رو مجبور کنی خودمم میتونم مواظب خودم باشم
تهیونگ:رو حرف هیونگت حرف نزن...خلاصه کجا بودیم اها دستور میدم از ا.ت مراقبت کنی💔😐
جین:دلم شکست ولی اوکی(عجب گیری افتادیم ها)
تهیونگ:امشب هم من پیش از.ت میمونم
ا.ت:مرسی هیونگ(لبخند)
جین:اوکی...من میرم ولی فردا صبح با ماشین میام بعد مدرست هم برای یک هفته استراحت میگیرم
ا.ت:واقعا نیازی نیست ولی باشه
جین:🗿
تهیونگ:قیافت رو اونجوری نکن بچه
جین:یاااااا
تهیونگ:برو بیرون...خداحافظ😐
فردا صبح
ویو جین
کت و شلوارم رو تن کردم
موهام رو شونه کردم
و عطرم رو زدم ، سوئیچ لامبورگینیم رو ورداشتم و راه افتادم به سمت بیمارستان
از اونور ا.ت و تهیونگ
ا.ت:(خروپف)🗿💔
تهیونگ:(خروپف)🌚👍🏻
صدای زنگ گوشی:دیلینگ دیلینگ دینگ دینگ.....
تهیونگ:آخخخخخ چه خواب خوبی بود
ا.ت: جدی میگی..به من اصلا حال نداد
تهیونگ:ساعت چنده بزار ببینم.....ساعت دوازدهههههه
ا.ت:چ:)
تهیونگ:پاشو سریع لباس بپوش بریم
ا.ت:برو بیرون
تهیونگ:رفتم...چیزی شد خبرم کن
ویو ا.ت
شاید خیلی زشت باشم
ولی همیشه به خودم میرسیدم
از کیف مدرسم لباسم رو ورداشتم و پوشیدم
عطرم رو ورداشتم و زدن به خودم عاشق بوش بودم
یکم موهام رو شونه کردم
و صورتم رو شستم
تهیونگ:ا.ت تموم شد؟
ا.ت:آره الان میام
به موهام کلیپس زدم و رفتم بیرون
تهیونگ:اوفففف چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی(خجالت)
تهیونگ:بریم دیر شده
ا.ت:اوکی
تو حیاط بیمارستان منتظر جین بودیم
که یهو دیدیم یه ماشین لامبورگینی اومد و برامون دو تا بوق زد
تهیونگ:بیا بریم
ا.ت:کجا؟
تهیونگ:تو ماشین دیگه
ا.ت:مگه برای ما عه
جین:آره دیگه بیاید تو
ا.ت:اوه
ادامه دارد.....
لطفا اگر میخونید لایک کنید
باور کنید با یه لایک کوچولو خیلی خوشحال میشم
part:¹⁰
ا.ت:اشکال نداره من سعی خودم رو میکنم
تهیونگ:فقط ا.ت دکتر گفت معده ات مشکل پیدا کرده..ممکنه اول هاش دردت موقع ورزش و رژیم زیاد باشه برای همین گفت یکی باید کمکت کنی که من کمکت میک....ای بابا نه من کار دارم نمیتونم
جین:معلومه نمیتونی کلی کار تو شرکت ریخته
تهیونگ:راست میگی...راستی جین تو دوست ا.تی
جین:ن..آره برای چی میگی🗿
تهیونگ:میتونی کمکش کنی
جین:چی؟
تهیونگ:به عنوان برادر بزرگترت دستو....
ا.ت:نمیخواد جین رو مجبور کنی خودمم میتونم مواظب خودم باشم
تهیونگ:رو حرف هیونگت حرف نزن...خلاصه کجا بودیم اها دستور میدم از ا.ت مراقبت کنی💔😐
جین:دلم شکست ولی اوکی(عجب گیری افتادیم ها)
تهیونگ:امشب هم من پیش از.ت میمونم
ا.ت:مرسی هیونگ(لبخند)
جین:اوکی...من میرم ولی فردا صبح با ماشین میام بعد مدرست هم برای یک هفته استراحت میگیرم
ا.ت:واقعا نیازی نیست ولی باشه
جین:🗿
تهیونگ:قیافت رو اونجوری نکن بچه
جین:یاااااا
تهیونگ:برو بیرون...خداحافظ😐
فردا صبح
ویو جین
کت و شلوارم رو تن کردم
موهام رو شونه کردم
و عطرم رو زدم ، سوئیچ لامبورگینیم رو ورداشتم و راه افتادم به سمت بیمارستان
از اونور ا.ت و تهیونگ
ا.ت:(خروپف)🗿💔
تهیونگ:(خروپف)🌚👍🏻
صدای زنگ گوشی:دیلینگ دیلینگ دینگ دینگ.....
تهیونگ:آخخخخخ چه خواب خوبی بود
ا.ت: جدی میگی..به من اصلا حال نداد
تهیونگ:ساعت چنده بزار ببینم.....ساعت دوازدهههههه
ا.ت:چ:)
تهیونگ:پاشو سریع لباس بپوش بریم
ا.ت:برو بیرون
تهیونگ:رفتم...چیزی شد خبرم کن
ویو ا.ت
شاید خیلی زشت باشم
ولی همیشه به خودم میرسیدم
از کیف مدرسم لباسم رو ورداشتم و پوشیدم
عطرم رو ورداشتم و زدن به خودم عاشق بوش بودم
یکم موهام رو شونه کردم
و صورتم رو شستم
تهیونگ:ا.ت تموم شد؟
ا.ت:آره الان میام
به موهام کلیپس زدم و رفتم بیرون
تهیونگ:اوفففف چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی(خجالت)
تهیونگ:بریم دیر شده
ا.ت:اوکی
تو حیاط بیمارستان منتظر جین بودیم
که یهو دیدیم یه ماشین لامبورگینی اومد و برامون دو تا بوق زد
تهیونگ:بیا بریم
ا.ت:کجا؟
تهیونگ:تو ماشین دیگه
ا.ت:مگه برای ما عه
جین:آره دیگه بیاید تو
ا.ت:اوه
ادامه دارد.....
لطفا اگر میخونید لایک کنید
باور کنید با یه لایک کوچولو خیلی خوشحال میشم
- ۵.۳k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط