او به چشمهایش خیره شد و گفت دوستت دارم نه به خاطر رنگ و ...

💭
او به چشم‌هایش خیره شد و گفت:« دوستت دارم؛ نه به خاطر رنگ و رخ زیبات. نه به خاطر صدای دلربات. به خاطر اینکه قلب تو، تنها قلبیه که قلبم در کنارش به آرامش می‌رسه.»

#برشی_از_رمانِ : #رقص_کال
#نویسنده : #مصطفی_باقرزاده
دیدگاه ها (۱)

گاهی تو را کنار خوداحساس می‌کنماما چقدردلخوشی خواب‌ها کم است...

💭عشق ! گمشده ای در رگ های ِ احساس ِ ماست باید یک نفر بیاید ...

💭زندگی کنرویا بباف،حتی غیر ممکن ترین رامثل رویاهای جادوییِ ب...

آنقدربمانکهبهارهرگزنرود... .❤#مریم_روزبهانی

چند پارتی (درخاستی)

#معشوقه_عالیجناب Pt: ²روز شنبه: صبح زود بیدار شدم و با ذوق ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط