چشم خود بستم که دیگر

چشم خود بستم که دیگر
چشم مستش ننگرم

ناگهان دل داد زد:
دیوانه من می بینمش...

👤 شهریار
دیدگاه ها (۰)

‌نوشته بود کسی را چنان دوست داریکه برایش بجنگی؟نوشتم از جنگ ...

بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردیددرین خانه غریبید ، غریبانه...

‌شاید دل رابرای تنگ شدن آفریده اند....

‌مانند مرده ای میان زنده ها یا زنده ای میان مرده ها تفاوتی ن...

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرمدل داد زد دیوانه من میبین...

زندگی خلاصه ایست از:ناخواسته به دنیا امدن، ناگهان بزرگ شدنمخ...

اگر ســاقی حسین است،من می نخورده مستمخبر از خود ندارم،که بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط