A business marriage

"A business marriage"
"P²²"
(بابا‌ی جونگکوک&جونگکوک+بورام_)
& سلام خوش اومدین بچه ها
_ سلام پدر
+ سلام بابا
_ پدر راستش ما اومدیم تا یه قضیه ای رو بهت بگیم
& چه قضیه ای؟
_ خب راستش..
+ بذار من بگم بورام هوم؟
_ باشه
+ خب راستش من برای اینکه تو فک کنی من ازدواج کردم که تو شرکتو ازم نگیری یه قرارداد با بورام بستم گفتم که نقش دوست دخترمو بازی کنه و اینکه هنوز چند روز تا ازدواجمون مونده و من می‌خوام که این ازدواج فعلا کنسل بشه ولی ما خودمون بعداً یه مراسم عروسی میگیریم و خب اینکه ما اصن اولش همدیگرو دوست نداشتیم ولی الان عاشق همیم و واقعا می‌خوایم که با هم باشیم حتی اگه شرکت رو هم ازم بگیری اشکالی نداره پدر من میتونم بقیه ی زندگیمو با بورام بگذرونم و اینکه بورام ۱۹ سالشه و رشته ی حسابداری خونده و توی دانشگاه هاگوارتز هم درس نخونده توی دانشگاه هانول درس خونده...
بابا‌ی جونگکوک برای چند دقیقه حرف نزد و ساکت موند
& میدونم پسرم خودم فهمیده بودم چون تهیونگ بهم همه اینارو گفت
+ چی؟ برای چی گفت؟
& من مجبورش کردم گفتم اگه نگی از شرکت بیرونت میکنم اونم به کار نیاز داشت مجبور بود که بگه
+ باشه اشکالی نداره هعیی...

لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
دیدگاه ها (۱۹)

"A business marriage""P²³"_ پدر ما سعی می‌کنیم باقی زندگیمون...

"A business marriage""P²⁴"جونگکوک ویوواییی بورام چرا نیومده ...

"A business marriage""P²¹"بورام هم اشکش در اومد _ منو ببخش ه...

"A business marriage""P²⁰"حس بدی بهم دست داد چرا اینو بهش گف...

I'm Jeon, not Kim! پارت: 1سلاممم، منن ا...

پارت ۱ویو جیمینسلام من پارک جیمینم ۱۶ ساله با بورام ازدواج ک...

برمیگردمپارت : 63_ میگم میتونم از سوال بپرسم_ اره میتونی ولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط