یک روز اگر آمدی

یک روز اگر آمدی ،

در امتداد پاییز . . .

زیردرختهای یک باغ ،

پسری را دیدی که روی برگ ها زانو زده . . .

مبادا به تمام قد بایستی روبه روی او ،

و زل بزنی به خاکستری خاطراتش . . .

شاید رفته ،

دلتنگی هایش را همدم خاک کند . . .

بسپارش به تنهایی . . .
دیدگاه ها (۵)

آخرش می رسد بهِ ناکجا آبـاد . . .قصه را می گویم . . . !زمانی...

سر میز شام ،یادت که می افتم بغض میکنم ،اشک در چشمانم حلقه می...

خـــــدا را دیـدم . . .از او پـرســیـــدم :" مـی بـیـنـی چـه...

با یک جرعه از نسکافه ،بغضم رو قورت میدم . . .و با پکی از سیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط