مافیا عشق پارت1
ویو ات
ایی امروز روز اول مدرسه هست و من خیلی هیجان دارم که برم مدرسه و دوستای های جدیدی پیدا کنم .
صبح ساعت ۶:۳۰
ات صبح بیدار شودم که برم مدرسه و اول رفتم سرویس و کارهای موردم انجام کردم
رفتم پایین که
خدمت کار گفت. خانم چرا صبح خیلی زود بلند شودین
ات : 😊 چون امروز اولین روز مدرسه ام و نمیخوام دیر برم
خدمت کار : انگار مدرسه خیلی دوست دارین 😀
ات: اره خیلی دوست دارم و چیز های جدید یاد میگیرم 😁
خدمت کار : انشالله دوستان جدیدی پیدا کنی
ات : حتما این کارو میکنم و اونا از خداشون من باهاشون دوست بشم مگه من شمه😎
خدمت کار : هههه حتما از خدا شونه که با شما باشن شما هم خوشگلین هم هیکل خوب و باهوشین 😊
خدمت کار رفت صبحانه درست کنه
ات رفت پدرش و برادرش بیدار کنه
گفته و گو ات اول با برادرش تهیونگ
ات درو باز کرد
ات دید که تهیونگ خوابه و میخواس بیدارش کنه
ات تهیونگ بیدار شو تهیونگ
تهیونگگگگگگ
تههههههییییووووونننننگگگگگگگ
بیداااااررررشوووووو
تهیونگ باشه ۵ دقیقه
ات هم عصبی شود و یک لیوان آب آورد
و ریخت توی صورت تهیونگ
تهیونگ از خواب پرید و چشماش قرمز شود
تعیونگ: اااااااااااتتتتتتتتت میییییییییکشمتتتتتتتتت (عصبی و خشن و داد)
ات الفرار
و تهیونگ دنبالش کرد
و پدرشون از داد و صدا بیدار شود و دید که تهیونگ دنبال ات میره و با صدای بلند داد زد
کیمیان: اینننننننجااااااا چههههههه خبرررررر 😤😡(داد)
ات و تهیونگ ایستادن
و خدا را شکر که خدمت کار به موقع آمد
خدمت کار : آقا صبحانه آماده شود
و رفتن سر میز نشستن
و ساعت ۶:۴۹شود
ات : بابا من برم مدرسه
تهیونگ وایستا بزار باهم بریم؟ من هم بخوام برم شرکت
'( تهیونگ از ات بزرگ تر تهیونگ23و ات 18 ) '
ات :میترسم دیر برسم
تهیونگ : ترس دیرت نمیشه من سه سوته میرسونمت
ات هم گفت باشه داداشی گلم😊
تهیونگ گفت: خوب بیا بشین بخوریم
ات نمیخوام سیرم
تهیونگ و ات آماده شودن و به پدرشون احترام گذاشتن و خداحافظی هم کردن
سوار ماشین شودن رفتن مدرسه
تهیونگ توی راه گفت : خواهر قشنگم پس تو اول صبح آب میرازی توی صورتم ارهههه😏
ات با کمی هیجان : آرررر.....هههه مگه میخوای چه کار کنی
تهیونگ : باشههعع ببین چه کار میکنم به شوهرت هم ازت خیلی عصبانی شود من با اون همکاری میکنم ببینم میخوای چه کار کنی
ات هم خندید ههههههه😂
ویو جیمین
اححححح از خواب نازنینم بیدار شودم
اححححح ر...م توی مدرسه چرا باید اول صبح بیدار شیم
رفت حموم ۲۰ دقیقه طول کشید که آمد بیرون( با حوله ها ) و مو هاشو خشک کرد و حالت کرد و لباس مدرسه پوشیدم
و خدمت کار هم گفت آقا صبحونتون آماده شوده
جیمین : باشه الان میام(سرد)
صبحانه تموم شود و سوئیچ موتور برده😒
ایی امروز روز اول مدرسه هست و من خیلی هیجان دارم که برم مدرسه و دوستای های جدیدی پیدا کنم .
صبح ساعت ۶:۳۰
ات صبح بیدار شودم که برم مدرسه و اول رفتم سرویس و کارهای موردم انجام کردم
رفتم پایین که
خدمت کار گفت. خانم چرا صبح خیلی زود بلند شودین
ات : 😊 چون امروز اولین روز مدرسه ام و نمیخوام دیر برم
خدمت کار : انگار مدرسه خیلی دوست دارین 😀
ات: اره خیلی دوست دارم و چیز های جدید یاد میگیرم 😁
خدمت کار : انشالله دوستان جدیدی پیدا کنی
ات : حتما این کارو میکنم و اونا از خداشون من باهاشون دوست بشم مگه من شمه😎
خدمت کار : هههه حتما از خدا شونه که با شما باشن شما هم خوشگلین هم هیکل خوب و باهوشین 😊
خدمت کار رفت صبحانه درست کنه
ات رفت پدرش و برادرش بیدار کنه
گفته و گو ات اول با برادرش تهیونگ
ات درو باز کرد
ات دید که تهیونگ خوابه و میخواس بیدارش کنه
ات تهیونگ بیدار شو تهیونگ
تهیونگگگگگگ
تههههههییییووووونننننگگگگگگگ
بیداااااررررشوووووو
تهیونگ باشه ۵ دقیقه
ات هم عصبی شود و یک لیوان آب آورد
و ریخت توی صورت تهیونگ
تهیونگ از خواب پرید و چشماش قرمز شود
تعیونگ: اااااااااااتتتتتتتتت میییییییییکشمتتتتتتتتت (عصبی و خشن و داد)
ات الفرار
و تهیونگ دنبالش کرد
و پدرشون از داد و صدا بیدار شود و دید که تهیونگ دنبال ات میره و با صدای بلند داد زد
کیمیان: اینننننننجااااااا چههههههه خبرررررر 😤😡(داد)
ات و تهیونگ ایستادن
و خدا را شکر که خدمت کار به موقع آمد
خدمت کار : آقا صبحانه آماده شود
و رفتن سر میز نشستن
و ساعت ۶:۴۹شود
ات : بابا من برم مدرسه
تهیونگ وایستا بزار باهم بریم؟ من هم بخوام برم شرکت
'( تهیونگ از ات بزرگ تر تهیونگ23و ات 18 ) '
ات :میترسم دیر برسم
تهیونگ : ترس دیرت نمیشه من سه سوته میرسونمت
ات هم گفت باشه داداشی گلم😊
تهیونگ گفت: خوب بیا بشین بخوریم
ات نمیخوام سیرم
تهیونگ و ات آماده شودن و به پدرشون احترام گذاشتن و خداحافظی هم کردن
سوار ماشین شودن رفتن مدرسه
تهیونگ توی راه گفت : خواهر قشنگم پس تو اول صبح آب میرازی توی صورتم ارهههه😏
ات با کمی هیجان : آرررر.....هههه مگه میخوای چه کار کنی
تهیونگ : باشههعع ببین چه کار میکنم به شوهرت هم ازت خیلی عصبانی شود من با اون همکاری میکنم ببینم میخوای چه کار کنی
ات هم خندید ههههههه😂
ویو جیمین
اححححح از خواب نازنینم بیدار شودم
اححححح ر...م توی مدرسه چرا باید اول صبح بیدار شیم
رفت حموم ۲۰ دقیقه طول کشید که آمد بیرون( با حوله ها ) و مو هاشو خشک کرد و حالت کرد و لباس مدرسه پوشیدم
و خدمت کار هم گفت آقا صبحونتون آماده شوده
جیمین : باشه الان میام(سرد)
صبحانه تموم شود و سوئیچ موتور برده😒
- ۳.۰k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط