DOCTORS OF GONGILL🥼part 37
جی هیون هم لبخندی زد .هیچوقت فکر نمیکرد یونگی انقدر از گذشته اش ناراحت و غمگین
باشد .به نظر میرسید این رفتار خشک و بی احساسش فقط دارد ترک هایی که از درد هایش
به جا مانده را پنهان میکند.
یونگی قاشق بزرگی از برنج را در دهانش گذاشت و چند دانه به لبش چسبید .جی هیون
ناخوداگاه دستش را دراز کرد و لب یونگی را پاک کرد .
یونگی با تعجب بهش خیره شد .جی هیون تا نگاه یونگی را دید، دستش را پس کشید .
_ببخشید...
+انقدر معذرت خواهی نکن.
_بله؟!
+نا سالمتی یه دکتری، چرا انقد خودتو دست کم میگیری؟
_اوه ببخ ...یعنی از این به بعد حواسمو جمع میکنم.
یونگی خنده ای کرد و به کارش ادامه داد.
بعد از تمام شدن غذای یونگی جی هیون بلند شد تا از اتاق بیرون ببرد .در را باز کرد و
خواست بیرون برود ولی برگشت و گفت :سونبه...
یونگی با تعجب نگاهش کرد.
_میخواستم بگم، اگه چیزی بود که میخواستید به کسی بگید...
به گوش هایش اشاره کرد و ادامه داد :من گوش های خوبی دارم.
یونگی لبخندی زد و گفت :کومااو.
جی هیون هم لبخندی زد و بیرون رفت
بعد از تمام شدن شیفت روزانه ی بیشتر دکتر ها، به جز پرستاران و دکترانی که باید شیفت
شب هم در بیمارستان میماندند، خانم پارک در حالی که کیفش را برمیداشت تا از بیمارستان
برود، رو به جی هیون کرد و گفت: امشب اینجا بمون و به بخش های مختلف سر بزن. سرنگ
بیمار هایی که بیست و چهار ساعت از بستری شدنشون میگذره رو عوض کن و عالئم حیاتی
شون رو چک کن.
جی هیون اهی در دلش کشید اما گفت:چشم سونبه
خانم پارک وسایلش را برداشت و از بیمارستان بیرون رفت.
جی هیون دفتر یادداشتش را برداشت و بیمار های بخش اورژانس، CCU ،ICU و VIP را
چک کرد. ساعت نزدیک چهار بود که به اتاق رزیدنت ها رفت و خودش را روی یکی از
صندلی ها رها کرد. چشمانش را بست و چنگی به موهایش زد که متوجه شد چقدر موهایش
چرب است.
_ آیششش.
جی هیون شامپویی را که بین وسایلش در انجا بود را برداشت و از اتاق رزیدنت ها خارج شد.
جی هیون وارد دستشویی زنان شد. روپوشش را دراورد و جایی اویزان کرد و موهایش را
زیر یکی از روشویی ها خیس کرد.
یونگی در دستشویی مردان، بعد از شستن دست هایش به سمت دستگاه خشک کن رفت اما
متوجه شد دستگاه خراب شده است و کار نمیکند.
یونگی دست هایش را چند بار تکان داد و گفت: پس پولی که مریضا میدن کجا میره؟
یونگی به حرف خودش خندید. چون به خوبی میدانست ان پول کجا میرفت......
#BTS
باشد .به نظر میرسید این رفتار خشک و بی احساسش فقط دارد ترک هایی که از درد هایش
به جا مانده را پنهان میکند.
یونگی قاشق بزرگی از برنج را در دهانش گذاشت و چند دانه به لبش چسبید .جی هیون
ناخوداگاه دستش را دراز کرد و لب یونگی را پاک کرد .
یونگی با تعجب بهش خیره شد .جی هیون تا نگاه یونگی را دید، دستش را پس کشید .
_ببخشید...
+انقدر معذرت خواهی نکن.
_بله؟!
+نا سالمتی یه دکتری، چرا انقد خودتو دست کم میگیری؟
_اوه ببخ ...یعنی از این به بعد حواسمو جمع میکنم.
یونگی خنده ای کرد و به کارش ادامه داد.
بعد از تمام شدن غذای یونگی جی هیون بلند شد تا از اتاق بیرون ببرد .در را باز کرد و
خواست بیرون برود ولی برگشت و گفت :سونبه...
یونگی با تعجب نگاهش کرد.
_میخواستم بگم، اگه چیزی بود که میخواستید به کسی بگید...
به گوش هایش اشاره کرد و ادامه داد :من گوش های خوبی دارم.
یونگی لبخندی زد و گفت :کومااو.
جی هیون هم لبخندی زد و بیرون رفت
بعد از تمام شدن شیفت روزانه ی بیشتر دکتر ها، به جز پرستاران و دکترانی که باید شیفت
شب هم در بیمارستان میماندند، خانم پارک در حالی که کیفش را برمیداشت تا از بیمارستان
برود، رو به جی هیون کرد و گفت: امشب اینجا بمون و به بخش های مختلف سر بزن. سرنگ
بیمار هایی که بیست و چهار ساعت از بستری شدنشون میگذره رو عوض کن و عالئم حیاتی
شون رو چک کن.
جی هیون اهی در دلش کشید اما گفت:چشم سونبه
خانم پارک وسایلش را برداشت و از بیمارستان بیرون رفت.
جی هیون دفتر یادداشتش را برداشت و بیمار های بخش اورژانس، CCU ،ICU و VIP را
چک کرد. ساعت نزدیک چهار بود که به اتاق رزیدنت ها رفت و خودش را روی یکی از
صندلی ها رها کرد. چشمانش را بست و چنگی به موهایش زد که متوجه شد چقدر موهایش
چرب است.
_ آیششش.
جی هیون شامپویی را که بین وسایلش در انجا بود را برداشت و از اتاق رزیدنت ها خارج شد.
جی هیون وارد دستشویی زنان شد. روپوشش را دراورد و جایی اویزان کرد و موهایش را
زیر یکی از روشویی ها خیس کرد.
یونگی در دستشویی مردان، بعد از شستن دست هایش به سمت دستگاه خشک کن رفت اما
متوجه شد دستگاه خراب شده است و کار نمیکند.
یونگی دست هایش را چند بار تکان داد و گفت: پس پولی که مریضا میدن کجا میره؟
یونگی به حرف خودش خندید. چون به خوبی میدانست ان پول کجا میرفت......
#BTS
- ۱۷.۲k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط