خان پدربزرگ را دوست داشتم

خانہ پدربزرگ را دوست داشتم
ظهرکہ مے شد #بوے غذا
تمام اتاق را پر میکرد
#آفتاب روے سفره ے مادربزرگ
پهن میشد و#طعم غذا را
دلچسب تر میکردکاش آنوقتها #هیچ وقت
تمام نمیشد...

دیشب شب یلدا بود,,,, خیلی از پدر بزرگ, مادر بزرگا کنارمون نبودند و جای خالیشونو میشد حس کرد

روح همشون شاد و یادشون گرامی

💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝
دیدگاه ها (۱۴)

‍برخیز و سلامی کنو لبخندی بزنکه این صبح نشانی ز غم و غصه ندا...

به سومین روز زمستان خوش امدید ❄ ️الهی در این روز زیبا 🍃 هرغص...

دی یه ماه نیست دی یه فرهنگه دی...

خلاقیت با اسباب بازیهای کودکان ممنون میشم به کانال من که مجم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط