پارت

پارت : 56



و بازم بارام ویو :



«همینطور درحاله گشتن دنباله دره پشتی بودم

که پیداش نکردم


دیگه نا امید شده بودم و میخواستم برگردم که چشمم به یه چیزه براق درست پشته درختای داخله باغ افتاد


رفتم سمته درختا و سعی کردم از بینشون رد بشم

به هر سختی که بود از بین اون درختا رد شدم

دست و پاهام بخاطره شاخه های تیز درخت پر از خراش شده بود و میسوخت

ولی بهش اهمیتی ندادم

و به جلوم نگاه کردم

که دیدم یه دره اهنی و نسبتا کوچیک جلومه

رفتم جلو تر و درو با دستم هل دادم که دیدم در باز شد

از طریق در از امارت رفتم بیرون که

که دیدم چندتا درخت جلومن

به همشون نگاه کردم که دیدم درخته سمته چپ از همشون بزرگتره

رفتم سمتش که دیدم همون شخص سیاه پوش به درخت تکیه داده»


* هه بالاخره اومدی


بارام : تـ تو کی هستی؟


* من کمالم


بارام : عه کمالههه🗿
دیدگاه ها (۷)

پارت : 57 «ادمین : اااا بچه اسمه تو که کمال نیست کای کمال ...

پارت : 58 بارام : ا، این یـ یونجونه؟ ( بغض) کای : اومم ...

پارت : 55 بارام ویو : «با صدای خش خش چیزی از خواب بیدار شد...

پارت : 54 بارام ویو : میونگ اومد و انداختمون داخله همون ات...

از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو خونه ساعت دوی شب بود ولی با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط