اخر شبا که نبودی

اخر شبا که نبودی
به هوای #سیگار میرفتم تو پارک روی نیمکت
مینشستم..
یه شب یه اقای خوشتیپ پیشم نشست و گفت برا منم روشن کن، سیگارو روشن کردم و گرفتم سمتش ،
بدون اینکه تشکر کنه گرفت، خیره شده بود ب خونه ی روبرومون
گفت اونجارو میبینی، یه زن از کنار پنجره نگاهمون میکرد
گفت عاشق هم بودیم، گفتم خب:
بلند شد همینطور که میرفت
گفت پارسال همین شب تصادف کردیم
مُردیم...
#ملیچک
دیدگاه ها (۳)

با چه زندگی کسالت باری خو گرفته ایم، به چرخیدنهای بی سر و ت...

رفتم #تراپیست گفت شما بی شخصیتی، گفتم من که هنوز چیزی نگفتم،...

#پریود زرد جوجه ای یه بار یکی از مراجعینم یه دختر سوئدی بود....

+ تو مدرسه به ما یاد دادن \"نفرت، نفرت به وجود میاره\" ! - م...

زنگ زندگی p1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط