فیک جیمین پارت

فیک جیمین پارت 3







سوزی: مگھ نمیدونھ؟
+ اینجا محلھ ی قبلی ماست، اینجا رو بلد نیست، لطفا بھش نگو
سوزی: جواب تلفنش رو بده
+بس کن سوزی، میخوام من رو فراموش کنھ، ھرچی ادامھ پیدا کنھ برای جفتمون بدتر
میشھ
سوزی: من نمیفھمم تو چھ مرگتھ، میدونی چند نفر از خداشونھ با جیمین با...
فریادی کھ سرش زدم مانع از ادامھ ی حرفش شد: دیگھ از این حرفا خستھ شدم، چون
معروف و خوشگلھ من ھمیشھ باید برده اش باشم؟باید از ھمھ ی خواستھ ھای خودم بزنم؟
سوزی:تو واقعا دیوونھ ای، من این حرفو نزدم، دارم میگم جیمین واقعا پسر خوبیھ و واقعا
دوست داره اینو بفھم
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: عزیزم اگھ دوست داری اینجا بمونی لطف کن راجع بھ جیمین
حرف نزن، زندگی شخصی من فقط بھ خودم مربوطھ
پوز خندی زد و درحالی کھ کیفش رو برمیداشت گفت: باشھ من میرم، تنھایی گند بزن بھ
زندگی شخصیت
و از خونھ بیرون رفت
احساس سرگیجھ بھم دست داد
از حرف ھای سوزی بغض کرده بودم ، اون راست میگفت:جیمین واقعا پسر خوبی بود، بھ
قدری مھربون بود کھ بعضی وقت ھا حرصم رو در میاورد ، ولی منم برای زندگیم ھدف
داشتم و بودن با جیمین مانع رسیدن من بھ اھدافم میشد.
بھ شرکتی کھ قرار بود اونجا مشغول بھ کار بشم زنگ زدم و برای فردا صبح قرار گذاشتم.
نگاھی توی آینھ بھ خودم انداختم، خیلی خوب شده بودمف لبخندی زدم و بھ سمت شرکت
حرکت کردم
آسانسور خیلی شلوغ بود و ترجیح دادم کھ از پلھ استفاده کنم ولی انقدر کھ پلھ ھا زیاد بود
پشیمون شدم و کلی فحش بار خودم کردم وقتی بھ طبقھ ی مورد نظرم رسیدم دیگھ نفسی
دیدگاه ها (۲۹)

گایز من جاهایی که تا حالا رفتم و خوشم اومده ازشون بروکسل هست...

اینجوری میگم خیلی خوشگله

فیک جیمین پارت 2نمیدونم چقدر گذشت ولی ھوا تاریک شده بودروی م...

گایز سریع پیج تونو خصوصی کنید ویسگون اطلاع داده می خوان پیجا...

خون آشام عزیز (66)

●بال های سیاه و سفید○پارت 13

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط