خیره به مردم نشسته امتنهای تنها

خیـره به مـردم نشسته ام،تنهـای تنهـا...
نـه کسی حـالـم را میپرسد،نـه کســی هــوایم را دارد....!
عیـب نـدارد....
بـه ایـن زنـدگـی عـــــادت کـرده ام....
آشـناهایم غـریـبه هایی هسـتند کـه تنها اسمشان را میدانم...!!
میخندم!
ساده میگیرم؛
ساده میگذرم...
و با هرسازی میرقصم!
نـه اینکـه شادم و از هفت دولت آزاد،نه!
مدتی طولانی شکستم،زمین خوردم،زجر کشیدم و گریـه کردم؛
و حالا برای زنده ماندن:
خود را بـه کوچه علی چپ زده ام،
روحم بزرگ نیست!
دردم عمیق است؛
میخندم تا جای زخمهایم را نبینی...
دیدگاه ها (۵)

امروز چهارشنبه.ﻳﻚ ﺑﺎﻍ ﺳﻼﻡ ...ﻳﻚ ﺳﺒﺪ ﻣﺤﺒﺖ ...ﻳﻚ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺸﻖ ...ﻳ...

خداکنه هرکی همون جایی باشه که دلش هست....

خیلی"" درد"" دارد""لـبــانـت ""تــابـــوت""""ِ حــرفـهـا...

صداقت؟…. یادش گرامی…غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…معرفت؟…...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط