باز باران بی ترانه

باز باران، بی ترانه

بی هوای عاشقانه

بی نوای عارفانه

در سکوتی ظالمانه

خسته از مکر زمانه

غافل از حتی رفاقت

حاله ای از عشق و نفرت

اشکهایی طبق عادت

قطره های بی طراوت

دیدن مرگ صداقت

روی دوش آدمیت…

میخورد بر بام خانه…

5:21
دیدگاه ها (۳)

6:44

زشت نباشه یوقتا؟؟!!...

ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ...ﻧﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ...ﻧﻪ ﺗﺤﻤﯿﻞ...ﭼﺎﺩﺭﻡ ﻋﺸﻖ ...

اشک خدا زیباست:زن نابینا کنــار تخت پـسرش در بیمارستان نشسته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط