تا لحظه ی مرگ چشم من منتظر است

تا لحظه ی مرگ چشم من منتظر است
آرامش قلب عاشقم در سفر است
دل باخته قافیه، بر او که نگهش
زیباتر و دلرباتر از صد قمر است
در تک تک شعرهای دیوان دلم
آن چشم عسل همیشه مدّ نظر است
بر باد دهد به یک نظر دار و ندار
بیچاره دلم که قصّه اش مختصر است
غمگین تر از آن، درخت خشکِ ته باغ
مَفْروش تنم به زخم صدها تبر است
دانسته دلم به جز نهال گُل عشق
هر دانه که کاشت عاقبت بی ثمر است
دنیا قفس است و من‌ گرفتار قفس
بیچاره پرنده ای که بی بال و پر است
دیدگاه ها (۶)

‌ ‌ ‏بــــاز ایــــن دل دیــــوانــــه عــــاشــــق شــــده ...

چو چشمانم به دیدارت مُنوّر شدجمالت در خیالاتم مُصوّر شدبه ن...

‍ باران بزند چتر و من و یار خوش استشب تا سحرش پیاده بسیار خو...

دوباره پاییز اومد و خش خشِ برگا زیرِ پاتو بگو صدای پات،تو کو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط